نگاهی به آیه ۱۸۴ سوره ی بقره : بخش اول

نگاهی به آیه ۱۸۴ سوره ی بقره : بخش اول

بسم الله الرحمن الرحيم

نگاهی به آیه ۱۸۴ سوره ی بقره : بخش اول

«أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ  فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ  وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ  وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ  إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»

(روزهایی معدود است، پس اگر کسی از شما مریض بود یا در سفر، تعدادی از روزهای دیگر (را روزه گیرد) و بر كساني كه روزه به رنجشان مي اندازد (به کفاره) طعام  مسکینی (دهند)، آن وقت اگر کسی دلخواهانه نیکویی کند آن برای او بهتر است، و اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است اگر می دانستید)

اخیراٌ به لطف یکی از دوستان عزیز و گرامی نگاهم به مقاله ای از نویسنده ای  به نام امیر ترکاشوند افتاد که در آن نوشته ادعا کرده بود که می توان به حکم اول اسلام درباره ی روزه بازگشت و حکم را نیز یافته  و شاید بر اساس تفاسیری که پیدا کرده حکم او نیز تایید شده ، بعد از گفتگوی ارزشمندی که با دوست عزیز خویش داشتم و نکاتی برایم تازه بود که در گمان من نمی گنجید  بر آن شدم که نوشته هایی در سلسله مباحثی درباره ی آیه شریفه مذکور بنویسم اگرچه از دیدگاه بنده به خاطر آن که این نظر، نظری بسیار دور نسبت به اعتقاد اکثر قریب به اتفاق امت اسلامی از زمان پیامبر تا کنون است (با همه یاران وعترت پیامبر) و همچنین نسبت به خود متن مقدس و سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم چندان تمایلی به پاسخ به این نوشته نمی بینم بلکه آن را تلنگری برای خویشم می بینم تا بتوانم تا حد امکان بیشتر کتب تفسیری در دسترس و مواد مرتبط دیگر را بررسی کنم  و و یافته هایم را در اختیار دوستان بگذارم با این حال

به صورت کلی یکی از ادعاهای این نویسنده گرامی این است :

« عبارتِ (و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین) است که اطاقه در آن به معنای توانایی و استطاعت جسمانی، و فدیه به معنای عوض و جایگزین بوده و آیه چنین معنا می‌شود:و بر کسانی که توان روزه گرفتن دارند، جایگزینی وجود دارد که عبارت از تامین خوراک نیازمندان است»

و در جای دیگری می گوید :

«مسلمانان به “همۀ” آیات قرآن ایمان دارند و این‌گونه نیست که یک آیه را به بایگانی بفرستند و آیۀ دیگر را تابلوی مسلمانی خود کنند؛ به همین خاطر هنگام مواجهه با احکام متفاوت قرآن در موضوعی واحد، آن تفاوت و تعدّد را ناشی از برهه‌های مختلف بعثت، و تغییر شرایط و معادلات می‌دانند. این “تغییر” نشان از سیّالیّت، شناوری، واقعیّت‌گرایی، به‌روز بودنِ قرآن، و توجّهش به “اقتضائات” دارد؛ مثلاً اگر قرآن در مواجهه با مخالفان رسالتِ پیامبر «یک جا همزیستی، یک جا تحمّل، یک جا قهر، یک جا پیکار، یک جا صلح، یک جا گذشت و…» را ابلاغ کرده، قطعاً این واکنش‌های متفاوت (علاوه بر عوامل دیگر، همچنین) ناظر به کنش‌های متفاوت مخالفانِ این دین نوظهور بوده، و در نتیجه همواره پای‌فشردن بر پیکار و قهر دائم و قطع ارتباط، یا همواره بر صلح و مدارا و تحمّل اصرار ورزیدن، سیاست واحدِ نامعقول و جامدی است»

این ها بخشی از نوشته ی ایشان است،  در ابتدا ذکر چند نکته و اصل را برای بحث لازم می دانم و سپس در هر بخش از این نوشته به یک یا چند تفسیر و حدیث صحیح پیامبر و یا موارد دیگر نگاهی می اندازیم تا سستی این ادعا را نشان دهیم که ایشان در این نوشته مطرح کرده است و تفاسیری که ایشان نیز آورده را می آوریم تا ببینیم مفسران این آیه را چگونه دیده اند اما نکاتی را پیش از همه چیز مطرح می کنم :

۱- بر اساس آیه هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ (او كسي است كه بر تو كتاب فرو فرستاد بخشی از آن آیات محکم است که آن‌ها اساس کتاب‌اند و دیگر آیات متشابه و آن‌هایی که در دل‌هایشان میل است پس از متشابه آن پیروی می‌کنند از سر فتنه خواهی و تأویل طلبی) بی هیچ عنوان نمی توان آیات محکم خداوند را تاویل کرد و واضح است که خداوند وقتی می خواهد به همه ی مردم اعم از بی سواد وبا سواد امر کند ساده و بی پیرایه سخن خویش را می گوید تا نیازی به تفسیر نیز نداشته باشد. معنای عادی ، ظاهری که امت همیشه از آن پیروی می کرده و می کند برای این آیات کافی است

۲- تفسیر(مبتني بر روايات، اخبار و داده تاریخی) هیچ گاه نمی تواند نشانگر سنت باشد مگر این که مفسر از روایتی استفاده کند که رجال آن روایت را ذکر کرده و آن گاه ما بتوانیم به وسیله ی بررسی رجال و اتصال آنان بدانیم حدیث ، صحیح است یا نه و نشانه ی سنت پیامبر شمرده می شود یا نه در غیر این صورت تفسیر به خودی خود اعتباری برای بیان حکم دین ندارد. و هیچ کس نمی تواند با بیان چند تفسیر حکمی از تفسیر استخراج کند.

۳- سنت پیامبر علاوه بر حدیث صحیح که باید با ملاک های علم حدیث بررسی گردد می تواند از رفتار امت اسلام که به صورت زنده از زمان پیامبر جریان داشته تا کنون نیز دانسته شود مانند خواندن چهار رکعتی نمازهای ظهر و عصر؛ بدون رجوع به حدیث می دانیم امت همیشه این نمازها را بدین صورت می خوانده است ، روزه نیز می تواند چنین خاصیتی داشته باشد که دلیل آن در این سلسله گفتارها ذکر خواهد شد ( یکی از ملاک های امام مالک در فقه یعنی آرای اهل مدینه می تواند عنصر مهمی برای دریافت این سنت زنده باشد که ان شاء الله بدان پرداخته خواهد شد)

۴- داده های تاریخی به هیچ عنوان نمی تواند ملاکی برای سنت پیامبر باشد و حتی برای معنای کلمه به خاطر آن که داده های تاریخی ارزش معرفت شناختی ندارند ( برای اطلاع بیشتر نگاه شود به سلسله مباحث چرا علوم معرفت بخش نیستند؟)

۵- معنای یک کلمه از چند طریق دریافته می گردد اول از فرهنگ لغت های بنیانی که معنای کلمه را در کاربرد واژه در زبان اعراب در میان قبیله ها بیان کرده اند و مهم تر از همه زمانی است که معنای کلمه در قریشیان گفته شود چرا که قرآن به زبان قریش نازل شده است و دوم آن که معنای کلمه بر اساس حدیث و خبر صحیح به ما رسانده شود ویا در ادبیات متواتری مانند کتب معلوم الحالی که در نویسنده ی آنان شک نیست و از آن پیش از اسلام و یا قریب به زمان نزول قرآن کریم هستند معنای آن ذکر شده باشد یا به صورتی بی ابهام آمده باشد ، راه های دیگر راه های سست تری برای دریافت معنا هستند مانند تفسیر معنای کلمه از ارتباط آن با کلمات دیگر و شاید راه های ممکن دیگر

۶- به حکم آیه شریفه ی ” الیوم اکملت لکم دینکم ” امروز دین را بر شما کامل کردم ،  بعد از این آیه هیچ چیز به دین اضافه نمی شود و حکم دین نیز تغییر نمی کند

۷- حکم دین بعد از نزول قرآن و آیه مذکور و در ادبیات شیعه بعد از امام معصوم ، بدین دلیل نیز تغییر نمی کند که پیوند ما با خداوند گسسته شده است .

۸- قرآن درباره ی کتب پیش از خویش نیز هیچ گاه از تغییر احکام سخن نگفته بلکه احکام تورات در دستان یهودیان همزمان با پیامبر صلی الله علیه را احکام معتبری می داند که بر اساس آن ها می توانند داوری کنند و هیچ مدرکی در قرآن نسبت به تغییر به وسیله ی تفسیر وجود ندارد و حتی این امر مورد نکوهش قرار گرفته است ( تفسیر نادرست اهل کتاب از کتابشان)

۹- اگر کسی حکم منسوخی را بپذیرد نمی تواند به حکم نسخ شده برگردد و این خلاف سنت آشکار پیامبر است و برگشت به حکم نسخ شده هیچ دلیلی در متن دین ندارد.

۱۰- لازمه ی ایمان به قرآن ایمان به آیه ناسخ به همان اندازه آیه منسوخ است اگر چه حکم آیه ناسخ حکم همیشگی خداوند شمرده می شود چرا که دیگر کتاب آسمانی وآیه دیگری نازل نمی شود تا این حکم را نسخ کند

این بندها و استدلالات ورای این ها به تنهایی برای نشان دادن سستی اعتقاد نویسنده مذکور کافی است با این حال بنده برای تحلیل کتب تفسیری تا حد امکان کتاب ها را در این سلسله نوشتارها از دیده خواهم گذراند و این موضوع را بررسی خواهم کرد…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *