قسمت پنجاه وهشتم- تفسیرِ رَجَعْنا منَ الْجهادِ الْاصغرِ إِلى الْجِهاٰدِ الْاكْبَر

بسم اللّه الرحمن الرحیم / ای شهان کشتیم ما خصمِ برون.. ماند خصمي زو بَتَر در اندرون..کشتن این کار عقل و هوش نیست.. شیرِ باطن سخره خرگوش نیست..

قسمت پنجاه وششم- مژده بردنِ خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد

بسم اللّه الرحمن الرحیم / خرگوش شادمان و رقصان می دوید تا به حیوانات مژده کشتن شیر را برساند…

قسمت پنجاه و پنجم – نظر کردنِ شیر در چاه و دیدن عکسِ خود را و آن خرگوش را در آب

بسم اللّه الرحمن الرحیم / شیر که به عکس خویش حمله کرده و تصویر خود را دشمن خویش پنداشته بهانه ای می شود تا مولانا موضوعات ژرفی را برای ما شرح دهد…

قسمت پنجاه وچهارم- پرسیدنِ شیر از سببِ پا واپس کشیدنِ خرگوش

بسم اللّه الرحمن الرحیم / قعر چه بگزید هر که عاقل است… زانکه در خلوت صفاهای دل است… ظلمت چه به که ظلمت های خلق… سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق

قسمت پنجاه و سوم- پای وا پس کشیدنِ خرگوش از شیر چون نزدیکِ چاه رسید

بسم اللّه الرحمن الرحیم / هیچ چیزی در این دنیا نیست که از تغییر در امان باشد، تغییر خود را در انسان نیز نشان می‌دهد ، این عارفان الهی اند که نشان ها را بر چهره انسان ها در می یابند و حال او را می بینند…

قسمت پنجاه و دوم- قصهٔ آدم عليه السلام و بستن قضا نظرِ او را از مراعاتِ تصريحِ نهی و ترکِ تأویل

بسم اللّه الرحمن الرحیم / حضرت آدم علیه السلام نیز که مخزن علوم الهی و اسرار بود، آن گاه که قضای الهی بیامد به خطا افتاد و از فرمان الهی سر باز زد، اودر نهايت توبه را نیز از خداوند فراگرفت، خداوند به آدم علیه السلام کلماتی تلقین کرد و …

قسمت پنجاه ویکم – قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنکه چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود

بسم اللّه الرحمن الرحیم / در ادامه شرح حديث “اذا جاء القضاء ذهب البصر” حکایت هدهد و سلیمان علیه السلام می آید…