قسمت شصت و دوم- سؤال کردنِ رسولِ رومْ امیرالمؤمنین را رضي اللّه عنه
بسم اللّه الرحمن الرحیم / فرستاده قیصر روم از خلیفه می پرسد که چگونه روح به قالب جسم درآمده است…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / فرستاده قیصر روم از خلیفه می پرسد که چگونه روح به قالب جسم درآمده است…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / خلیفه چون رسول روم را ترسان می بیند ایمنش کرده و سخن هایی دقیق با او در میان می آورد…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / فرستاده قیصر روم خلیفه را می بیند و هیبت و ترس او را فرا می گیرد در عین حال که مهر و رحمت و یا حالی خوش در جانش جای می گیرد…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / فرستاده قیصر روم به دیدار خلیفه دوم می آید و از مردم می پرسد که قصر عمر کجاست؟…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / ای شهان کشتیم ما خصمِ برون.. ماند خصمي زو بَتَر در اندرون..کشتن این کار عقل و هوش نیست.. شیرِ باطن سخره خرگوش نیست..
بسم اللّه الرحمن الرحیم /هين به مُلک نوبتی شادی مکن… ای تو بسته ی نوبت آزادی مکن
بسم اللّه الرحمن الرحیم / خرگوش شادمان و رقصان می دوید تا به حیوانات مژده کشتن شیر را برساند…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / شیر که به عکس خویش حمله کرده و تصویر خود را دشمن خویش پنداشته بهانه ای می شود تا مولانا موضوعات ژرفی را برای ما شرح دهد…