قسمت پنجاه وچهارم- پرسیدنِ شیر از سببِ پا واپس کشیدنِ خرگوش
بسم اللّه الرحمن الرحیم / قعر چه بگزید هر که عاقل است… زانکه در خلوت صفاهای دل است… ظلمت چه به که ظلمت های خلق… سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
بسم اللّه الرحمن الرحیم / قعر چه بگزید هر که عاقل است… زانکه در خلوت صفاهای دل است… ظلمت چه به که ظلمت های خلق… سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
بسم اللّه الرحمن الرحیم / هیچ چیزی در این دنیا نیست که از تغییر در امان باشد، تغییر خود را در انسان نیز نشان میدهد ، این عارفان الهی اند که نشان ها را بر چهره انسان ها در می یابند و حال او را می بینند…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / حضرت آدم علیه السلام نیز که مخزن علوم الهی و اسرار بود، آن گاه که قضای الهی بیامد به خطا افتاد و از فرمان الهی سر باز زد، اودر نهايت توبه را نیز از خداوند فراگرفت، خداوند به آدم علیه السلام کلماتی تلقین کرد و …
بسم اللّه الرحمن الرحیم / در ادامه شرح حديث “اذا جاء القضاء ذهب البصر” حکایت هدهد و سلیمان علیه السلام می آید…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / مولانا از این می گوید که چون قضای الهی بیاید چشم ها و عقل ها پوشیده گردد…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / مولانا حکایت شیر و نخجیران را ادامه می دهد… می بینیم که خرگوش سعی دارد شیر را فریب داده و نقشه اش را اجرا کند…
بسم اللّه الرحمن الرحیم / طالب این سر اگر علامه ایست… نَک حسام الدین که سامی نامه ایست
بسم اللّه الرحمن الرحیم / خداوند از شدت ظهور و نزدیکی پنهان و چون ضدی ندارد نهان است…