آیه ۱۸۴ سوره ی بقره (۷): تفسیر اول : طبری (۵) : سخن آخر

آیه ۱۸۴ سوره ی بقره (۷): تفسیر اول : طبری (۵) : سخن آخر

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ۱۸۴ سوره ی بقره (۷): تفسیر اول : طبری (۵) : سخن آخر

 

«أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»

(روزهایی معدود است، پس اگر کسی از شما مریض بود یا در سفر، تعدادی از روزهای دیگر (را روزه گیرد) و بر كساني كه روزه به رنجشان مي اندازد(می توانند اما با مشقت) به کفاره طعام مسکینی (دهند)، آن وقت اگر کسی دلخواهانه نیکویی کند (بیشتر از طعام یک مسکین) آن برای او بهتر است، و اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است اگر می دانستید)

 

اکنون نوبت آن است که خود طبری نویسنده ی کتاب درباره ی این آیه شریفه رای خود را صادر کند و درباره ی تفسیر آن نظر خویش را برای ما شرح دهد؛ به کلام ابن جریر و دلایل او نگاهی می اندازیم :

وأولـى هذه الأقوال بتأويـل الآية قول من قال: { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِين } منسوخ بقول الله تعالـى ذكره:{ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ } [البقرة: ۱۸۵] لأن الهاء التـي فـي قوله: { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ } من ذكر الصيام. ومعناه: وعلـى الذين يطيقون الصيام فدية طعام مسكين. فإذا كان ذلك كذلك، وكان الـجميع من أهل الإسلام مـجمعين علـى أن من كان مطيقاً من الرجال الأصحاء الـمقـيـمين غير الـمسافرين صوم شهر رمضان فغير جائز له الإفطار فـيه والافتداء منه بطعام مسكين، كان معلوماً أن الآية منسوخة. هذا مع ما يؤيد هذا القول من الأخبـار التـي ذكرناها آنفـاً عن معاذ بن جبل وابن عمر وسلـمة بن الأكوع، من أنهم كانوا بعد نزول هذه الآية علـى عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم فـي صوم شهر رمضان بـالـخيار بـين صومه وسقوط الفدية عنهم، وبـين الإفطار والافتداء من إفطاره بإطعام مسكين لكل يوم، وأنهم كانوا يفعلون ذلك حتـى نزلت:{ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ } [البقرة: ۱۸۵] فألزموا فرض صومه، وبطل الـخيار والفدية.

طبری بهترین قول از میان اقوالی که از نظر گذراندیم را قول کسانی می گوید که درباره ی : { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِين } گفته اند با این آیه شریفه نسخ شده است که خداوند می فرماید :{ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ } ( پس هر که از شما ماه را دریابد باید آن را روزه بگیرد) برای این که ضمیر “ه” در { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ } به روزه بر می گردد و معنای آن این است که بر کسانی که طاقت روزه دارند فدیه طعام مسکین است . و اگر این چنین باشد و با توجه به این که همه ی مسلمانان اتفاق نظر دارند که هر کس از مردم سالم مقیم غیر مسافری که طاقت روزه ماه رمضان را دارد روزه خوردن و در ازای آن طعام مسکین دادن برای او جایز نیست در نتیجه معلوم است که آیه منسوخ شده است و این سخن این قول از اخبار را که پیش از این از معاذ بن جبل و ابن عمر وسلمه بن الاکوع  بیان کردیم را تایید می کند  ، کسانی که بعد از نزول این آیه در عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم در روزه ماه رمضان بین روزه و سقوط فدیه از آن ها و افطار کردن و از آن افطار به ازای هر روز طعام مسکینی دادن مختار بودند ، و آن ها این کار را انجام می دادند تا آن که این آیه نازل شد که { فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ } (یعنی هرکس از شما ماه را دریابد ، یعنی ماه رمضان را، باید آن را روزه بگیرد) بر اساس این آیه به روزه واجب ملزم شدند و اختیار و فدیه باطل شد.

در این جا می بینیم که طبری از اجماع مسلمانان به عنوان دلیلی متقن استفاده می کند برای تفسیر آیه و انتخاب قول صحیح در میان اقوال مذکور و می گوید چون همه ی مسلمین بر این اتفاق نظر دارند که اگر کسی بتواند در ماه رمضان روزه بگیرد باید روزه بگیرد و نمی تواند به جای روزه طعام مسکینی دهد در نتیجه می باید قول صحابه بزرگواری که خود در آن زمان و در موقع نزول آیه در پیشگاه حضرت رسول علیه السلام بودند پذیرفته گردد و این قول با آیه ۱۸۵ که به وضوح به روزه  ماه رمضان فرمان می دهد سازگار است و در نتیجه قولی پذیرفتنی است.

در نهایت باید بگوییم اجماع مسلمانان ، قول صحابه ای که خود در آن زمان حاضر بودند و آیه شریفه ۱۸۵ نشان می دهد که اگر کسی طاقت روزه داشته باشد باید در ماه رمضان روزه بگیرد و این که اگر روزه او را به مشقت بیندازد دلیلی بر افطار کردن و روزه خواری او نیست.

فإن قال قائل: وكيف تدعي إجماعاً من أهل الإسلام علـى أن من أطاق صومه وهو بـالصفة التـي وصفت فغير جائز له إلا صومه، وقد علـمت قول من قال: الـحامل والـمرضع إذا خافتا علـى أولادهما لهما الإفطار، وإن أطاقتا الصوم بأبدانهما، مع الـخبر الذي رُوي فـي ذلك عن رسول الله صلى الله عليه وسلم الذي: حدثنا به هناد بن السري، قال: ثنا قبـيصة، عن سفـيان، عن أيوب، عن أبـي قلابة، عن أنس، قال: أتـيت رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يتغدى فقال: ” تَعالَ أُحدّثْكَ، إن اللَّهَ وَضَعَ عَنِ الـمُسافِرِ وَالـحامِلِ وَالـمُرْضِعِ الصَّوْمَ وَشَطْرَ الصَّلاة ” قـيـل: إنا لـم نّدع إجماعاً فـي الـحامل والـمرضع، وإنـما ادعينا فـي الرجال الذين وصفنا صفتهم. فأما الـحامل والـمرضع فإنـما علـمنا أنهنّ غير معنـيات بقوله: { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ } وخلا الرجال أن يكونوا معنـيـين به لأنهنّ لو كنّ معنـيات بذلك دون غيرهن من الرجال لقـيـل: وعلـى اللواتـي يطقنه فدية طعام مسكين لأن ذلك كلام العرب إذا أفرد الكلام بـالـخبر عنهن دون الرجال فلـما قـيـل: { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ } كان معلوماً أن الـمعنـيّ به الرجال دون النساء، أو الرجال والنساء. فلـما صحّ بإجماع الـجميع علـى أن من أطاق من الرجال الـمقـيـمين الأصحاء صوم شهر رمضان فغير مرخص له فـي الإفطار والافتداء، فخرج الرجال من أن يكونوا معنـيـين بـالآية، وعلـم أن النساء لـم يردن بها لـما وصفنا من أن الـخبر عن النساء إذا انفرد الكلام بـالـخبر عنهن وعلـى اللواتـي يطقنه، والتنزيـل بغير ذلك.

طبری می گوید اگر کسی ادعا کند که چگونه مدعی اجماع مسلمانان درباره کسی هستی که می تواند روزه بگیرد و او به این صورت که شرح دادی جز روزه گرفتن بر او جایز نیست در حالی که قول کسانی را دانستی که گفته اند : زنان باردار و شیرخواره دار اگر بر فرزندانشان بترسند بر ایشان است افطار کردن ، و حتی اگر بدن آن ها توان روزه داشته باشد، با این خبری که از رسول الله صلی الله علیه وآله روایت شده است که …انس گفت : به پیشگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم درآمدم و او غذا می خورد پس گفت : ” بیا تا برایت بگویم ، خداوند از مسافر و زن باردار و شیرخواره دار روزه را برداشت ، ونیمی از نماز را ( برای مسافر)” گفته می شود: که ما اجماع را برای زنان باردار و شیرخواره دار ادعا نمی کنیم بلکه برای  مردانی که شرح حالشان را گفتیم ادعا می کنیم. در باره ی زن باردار و شیرخواره دار ما این را می دانیم که آن ها مشمول معنای این آیه نمی شوند که { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ } مگر آن که مردان مورد نظر قول خداوند باشند چرا که اگر تنها زنان بدون مردان مشمول معنای این قول خدا بودند باید گفته می شد : وعلـى اللواتـي يطقنه فدية طعام مسكين ، و این کلام عرب است که اگر قول خداوند درباره ی تنها زنان باشد باید این گونه گفته شود و وقتی گفته می شود : { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ } معلوم است که خبر درباره ی مردان بدون زنان و یا مردان و زنان باهم است. پس هنگامی که اجماع همه بر این امر صحیح دانسته شود که هر کس از مردان مقیم سالم که می تواند ماه رمضان را روزه بگیرد در نتیجه اجازه فدیه دادن و افطار کردن ندارد در نتیجه مردان از این که مشمول معنای آیه باشند خارج می شوند ، و دانسته شد که زنان نمی تواند رد کننده این حکم (اجماع) باشد چرا که وقتی خبر به تنهایی درباره آنان باشد باید گفته شود علـى اللواتـي يطقنه و تنزیل به غیر از این است.

 

وأما الـخبر الذي رُوي عن النبـيّ صلى الله عليه وسلم فإنه إن كان صحيحاً، فإنـما معناه أنه وضع عن الـحامل والـمرضع الصوم ما دامتا عاجزتـين عنه حتـى تطيقا فتقضيا، كما وضع عن الـمسافر فـي سفره حتـى يقـيـم فـيقضيه، لا أنهما أمرتا بـالفدية والإفطار بغير وجوب قضاء، ولو كان فـي قول النبـيّ صلى الله عليه وسلم: ” إنَّ اللَّهَ وَضَعَ عَنِ الـمُسافِرِ وَالـمُرْضِعِ وَالـحامِلِ الصَّوْمَ ” دلالة علـى أنه صلى الله عليه وسلم إنـما عنى أن الله تعالـى ذكره وضع عنهم بقوله: { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِين } لوجب أن لا يكون علـى الـمسافر إذا أفطر فـي سفره قضاء، وأن لا يـلزمه بإفطاره ذلك إلا الفدية لأن النبـيّ صلى الله عليه وسلم قد جمع بـين حكمه وبـين حكم الـحامل والـمرضع، وذلك قول إن قاله قائل خلاف لظاهر كتاب الله ولـما أجمع علـيه جميع أهل الإسلام.

اما درباره ی خبری که از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده است طبری می گوید اگر این خبر صحیح باشد ، در نتیجه معنای آن این خواهد بود که روزه  از  زن باردار و شیرخواره دار تا زمانی که از آن  ناتوانند برداشته شد تا وقتی که بتوانند وآن وقت قضا به جای بیاورند ، همان طور که از گردن مسافر در سفرش برداشته شد تا آن که مقیم شود و قضای آن به جای بیاورد ، نه این که آن ها به فدیه و افطار کردن بدون وجوب قضا امر شده باشند و اگر در قول پیامبر صلی الله علیه وسلم که :” خداوند از مسافر و شیرخواره دار و باردار روزه را برداشت”  این دلالت باشد که رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها مقصودش این بود که خداوند در گفته خودش روزه را از آن ها برداشته با این قول که : { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِين } در نتیجه لازم است که بر عهده ی مسافری که در سفرش افطار می کند قضایی نباشد ، و نباید او جز به فدیه در ازای روزه خوردنش ملزم شود به خاطر این که پیامبر صلی الله علیه وسلم بین حکم او و حکم باردار وشیرخواره دار جمع کرده است ، و اگر این قول را گوینده ای بگوید خلاف ظاهر کتاب خدا و آن چه که همه مسلمانان بر آن اجماع دارند خواهد بود.

در این دو بند می بینیم که طبری با قوت تمام استدلال خویش را بیان می کند ، می توانیم بگوییم اگر کسی به حدیث مذکور پیامبر علیه السلام اشاره کند و بگوید این حدیث نشان می دهد که معنای آیه درباره کسانی است که هنوز حکم آن وجود دارد و نسخ نشده و آن زنان باردار و شیرخواره دار و…هستند .  خواهیم گفت :

الف: اجماع مسلمانان بر این امر است که کسی که توان روزه دارد باید در ماه رمضان روزه بگیرد

ب: زنان باردار و شیرخواره دار و مسافر تا زمانی که در سفر و یا در عجز و ناتوانی اند روزه به عهده آن ها نیست و هر گاه توانایی خویش را به دست آوردند باید آن را قضا کنند

اگر ما به حدیث پیامبر علیه السلام استناد کنیم باید بگوییم که مسافر نیز می تواند میان روزه گرفتن و طعام مسکینی دادن یکی را انتخاب کند در حالی که ظاهر آیه قرآن و اجماع مسلمانان بر خلاف این امر است و حال آن که پیامبر در حدیث خویش مسافر و باردار و شیرخواره دار را در کنار هم آورده است. مسلما از حدیث پیامبر نمی توان نتیجه ای برای اختیار روزه نگرفتن برداشت کرد (و باید گفت منظور زمانی است که آن ها در سفر و یا در شرایط خاص خویشند) و اگر کسی چنین نتیجه ای بگیرد با آیه قرآن در تضاد خواهد بود اگر حدیث ، حدیثی صحیح باشد و گوینده بخواهد برای اقشار خاصی چون زنان باردار و مسافر و …این نتیجه را بگیرد. چرا که قرآن برای مسافر اختیار طعام دادن به مسکین را بیان نمی کند و چگونه است که مسافر باید روزه اش را قضا کند و ما بقی نیازی به این قضا ندارند؟

در نتیجه ظاهر قرآن تماما با اجماع امت سازگار است و این بهترین رایی است که طبری با استدلالی بسیار قوی آن را برگزیده و اکنون نیز مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند.

وقد زعم بعض أهل العربـية من أهل البصرة أن معنى قوله: { وَعلـى الَّذِينَ يُطِيقُونَه } وعلـى الذين يطيقون الطعام، وذلك لتأويـل أهل العلـم مخالف.

اکنون طبری می گوید که برخی از عربی دانان اهالی بصره درباره ی قول خداوند گفته اند که منظور کسانی است که توانایی طعام دادن دارند و این مخالف تاویل اهل علم است

وأما قراءة من قرأ ذلك: «وَعلـى الَّذِينَ يُطَوّقُونَه» فقراءة لـمصاحف أهل الإسلام خلاف، وغير جائز لأحد من أهل الإسلام الاعتراض بـالرأي علـى ما نقله الـمسلـمون وراثة عن نبـيهم صلى الله عليه وسلم نقلاً ظاهراً قاطعاً للعذر، لأن ما جاءت به الـحجة من الدين هو الـحق الذي لا شك فـيه أنه من عند الله، ولا يعترض علـى ما قد ثبت وقامت به حجة أنه من عند الله بـالآراء والظنون والأقوال الشاذة.

و اما اکنون طبری درباره ی قرائت “یطوّقونه” می گوید که قرائت قرآن های شریف مسلمانان خلاف این قرائت است و برای هیچ کسی از مسلمانان جایز نیست که به رایی که مسلمانان بر اساس میراثی که از پیامبر صلی الله علیه و سلم  به گفته  وروایتی آشکار و از میان برنده ی هر بهانه و عذری نقل کرده اند عیب بگیرد ، به خاطر این که آن چه به وسیله آن حجت از دین بر می آید آن امر حق است که شکی در آن نیست که از جانب خداست ، و بر چیزی که ثابت شده و حجت برای آن آمده که او از جانب خداست با نظرات و گمان ها و اقوال نادر عیب گرفته نمی شود.

توصیه ای است بسیار آشکار و در عین حال الگویی است برای هر دیندار، دین خداوند که از طرق متفاوت اجماع مسلمانان به ما رسیده و با احادیث متواتر و قرآنی که از همین اجماع برخاسته و باورمندان به این یقین دارند که خداوند آن را از تحریف مصون داشته است آشکارتر و محکم تر از آن است که بخواهد با گمان  و ظن کسانی دستخوش تاویل های نادر شود. و به همین خاطر تاویل های نادری که بر اساس گمان های شخصی است شاید بهترین مدلول برای گفتار مولانایند که می گوید :

کرده ای تاویل حرف بکر را

خویش را تاویل کن نی ذکر را

بر هوا تفسیر قرآن می کنی

پست وکژ شد از تو معنی سنی

یعنی متن قرآن که همیشه همان متن است و این ماییم که تغییر می کنیم برای فهم قرآن باید خودمان را تفسیر کنیم و برای آن که بدانیم بیراهه نرفته ایم معیار و ملاک را رفتار نخستین مسلمانان بدانیم و خود را در آینه امت اسلامی ببینیم و همین همراه امت بودن است که قرآن کریم بدان دستور می دهد و از علی بن ابی طالب علیه اسلام در نهج البلاغه آمده که با سواد امت باشیم.  سنت زنده ی اسلامی که  در بستر عظیم امت اسلامی در طول تاریخ راه خود را پی گرفته دچار تغییر نمی شود و حال آن که جریان های کنار این امت الهی دستخوش تفرقه ها و تفسیرهای نادر و مختلفی هستند که آبخشور آنان چیزی جز ظلمت نبوده و نیست.

وقتی امری در دین در نهایت اتفاق و آشکارگی است خرده گرفتن به آن خلاف ادب دربرابر پروردگار ، پیامبرش و آل اوست و نهایت غرور یک انسان است اگر بپندارد که از پیامبر و آل پیامبر و یاران پیامبر و پیروان آن ها که در قرآن کریم از آن ها ستایش شده به فهم قرآن نزدیک تر است  و این در حالی است که خداوند برای این امت این گونه خواست که از قرن دوم تا کنون در دستان ما مکتوباتی باشد که بدانیم دین همان دین است و تغییری در اصولش نبوده است و این  انسان  بوده است که تغییر کرده است و به پاکیزگان تاریخش که مورد ستایش خدا قرار گرفته  اند ایراد نا به جا گرفته و تمییز میان آن چه تفسیر بردار نیست از آن چه تفسیر به خود راه می دهد را از دست داده و آیه خدا را نادیده گرفته  که درباره ی آیات محکم او نباید مناقشه کند .

ممکن است گفته شود که مسلمانان از رفتارهای نخستین خود دست کشیده اند و تغییراتی در این سنت مشاهده می شود ، بی شک تغییرات زیادی در عمل به سنت نبوی دیده می شود با این حال آن چه تغییر نکرده است و در باور امت اسلامی همیشه بوده است محرمات و واجبات الهی است چیزهایی که تنها ممکن است میان یک طبقه و طبقه دیگر در جزییات کم اهمیت متفاوت باشد و در اصل محرمات و واجبات و در کلیت چگونگی انجام واجبات نه تنها شکی نبوده بلکه منکر آن ها خارج از دایره دین شناخته می شود و این رای همه مسلمانان است یعنی بر آن اجماع وجود دارد که منکر وجوب نماز ، زکات، روزه ، حج و …و همچنین منکر حرمت ربا، زنا، قتل و …مسلمان شمرده نمی شود. برای مثال چگونه می توان به کسی گفت مسلمان که باور ندارد باید به شیوه رسول الله نماز خود را به جای بیاورد ؟ و یا چگونه می توان به کسی گفت مسلمان که به حرمت ربا ایمان ندارد؟ در مورد روزه نیز چنین حکمی وجود دارد.

خداوند می گوید که آیاتش را آشکارا برای ما بیان کرده است و جز کسانی که مطیع فرمان او نیستند به این آیات کفر نمی ورزند و آن ها که فرمانبرند کسانی اند که وقتی خداوند حکمی صادر کرد بی آن که چندان از چگونگی آن بپرسند انجامش می دهند و این نشانه مومنان حقیقی است در قرآن و بر خلاف رفتار بنی اسرائیل که چون بدان ها گفته شد خداوند به ذبح گاوی فرمانتان داده است گفتند چه گاوی است ؟ رنگش چه است ؟ و وقتی بر آن ها معلوم شد دوباره پرسیدند چه گاوی است؟ و آن وقت گفتند اکنون حق آمد در حالی که کلام خداوند غیر از حق نبوده و نیست و او حافظ امر خویش است و کلام نهایی این که خداوند می فرماید :

وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ  وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ

و بی تردید بر تو آیات آشکاری فرو فرستادیم و جز فاسقان به آن ها کفر نمی ورزند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *