تبلیغ ربا در رسانه ملی و نقد حافظ بر شیخ و واعظ

تبلیغ ربا در رسانه ملی و نقد حافظ بر شیخ و واعظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در این هفته ها شاید  بازی فوتبالی را تماشا کرده باشید که ممکن بود احیانا دل به برد تیمی متفاوت چون مغرب بسته باشید که پس از برد در هماهنگی زیبایی سجده ی شکر بر زمین می گذارند و دلخوش باشید به پرچم کشوری چون فلسطین که در میان تماشگران به اهتزاز در می آید چرا که از این کشور چیز زیادی جز همین پرچم نمانده و همه آن هر آن در حال بلعیده شدن است . بار غم کهنه مسلمانان از یک سو بر دوش ما سنگینی می کند که از دیگرسو تحریف عملی دینی که ظاهر آن از تحریف روزگار در امان مانده است.

احتمالا این بیننده فوتبال پیش از بازی لحظه ای هرچند کوتاه نگاهش به تبلیغ تلویزیونی بانک افتاده  یا گوشش صدای سود ثابت روزانه آن را شنیده باشد ، صدایی که این بار بی هیچ گونه توجیه و ریا و نفاقی سر از گریبان کلاه شرعیِ قرادادهای صوریِ مضاربه به در آورده و فریاد می زند تا مردم کوچه و خیابان را با وعده سود ثابت روزانه به پشت گیشه بانک ها بکشاند . چیزی که دیگر هیچ کس که برچسب مسلمان یا مسلمان زاده خورده باشد به هیچ دلیل و بهانه و برهانی نمی تواند حتی نامش را کلاه شرعی بگذارد .

«ربا» نامی است که چنان در رسانه ملی برای پوشاندنش تلاش شده  که ندای مراجع و پشتیبان های نظری خودی را نیز هوشیارانه از نظر دور داشته مبادا مردم ساده شهر و روستا در کار بانک ها لحظه ای تردید کنند و برای جیب این نهاد خطری رخ دهد. بعید نیست که وقتی بقای رسانه به تبلیغات باشد این چنین اتفاقی می افتد اگرچه ذات رسانه همیشه بازویی برای سرمایه داری است همچون دانشگاه که اذهان مردم را چنان به بندگی و بردگی گرفته که جایی برای اندیشه مستقل و حتی دین حقیقی باقی نماند.

روزگاری حافظ در نقد شیخان و واعظان زمان به طنز و کنایه بی پرده یا در لفافه سخن می گفت ، سخنی که بر مبنای فهم متعالی او از دین حقیقی بود و اکنون این سخنان به کار ما می آید. دینی که در گناه نیز مراتبی قائل بود و در برابر مردانی که مردان دین و قلم لقب گرفته بودند هشدار داده بود چنان که خدا گفته بود :

لَوْلَا يَنْهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِيُّونَ وَٱلْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ ٱلْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ ٱلسُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ

و چرا روحانیون و دانشمندان آنان آنان را از از گفتار گناهشان و خوراک حرامشان منع نمی کنند ، بی تردید چه بد کاری که مرتکب می شوند.

و یا گفته بود :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

ای کسانی که ایمان آوردید همانا بسیاری از دانشمندان و روحانیان بی تردید اموال مردم را به باطل می خورند و راه خدا را می بندند و کسانی که طلا و نقره می انبارند و آن را انفاق نمی کنند در راه خدا پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده

می توانند بگویند که این آیات برای دانشمندان و روحانیان یهود است ، اشکالی ندارد بگذارید این گونه باشد اما ما هم در این تردید نمی کنیم که هنگام نزول آیه طبقه دانشمند و روحانی در اسلام نبوده و بعدها طبقه روحانیت به معنای امروزی با ساختاری مدرسه ای به وجود آمده است . اما این آیات اگر برای همان یهودیانی است که خداوند رباخواری آنان را سرزنش می کند چرا که در تورات از آن منعشان کرده بود و یهودیان باز به ربا زندگی می گذراندند ، همان یهودیانی که به قول خدا کتاب را چون الاغی بر خود بار می کردند ، چه تفاوتی دارد با مسلمانانی که در قرآن از ربا منعشان کرده اند و اکنون نه تنها ربا می خورند بلکه به تبلیغ آن می پردازند؟

می گویند آیه دوم محل بحث ابوذر و معاویه بود که معاویه گفت درباره یهود و نصاری است و ابوذر گفت نه بلکه درباره خود ماست . بله در این گفتار ابوذر حقیقتی است چرا که آیه قرآن زمان و مکان نمی شناسد، از انسان زمانمند و مکانمند نیست که وابسته به زمان و مکان باشد و تاریخ انقضا ندارد تا امروز از آن مستثنی باشد. آیات قرآن و حرام و حلال قرآن تا ساعت آخرالزمان حکمش همیشگی است.

سوای این به فرض که هر دو آیه درباره ی یهود و نصاری باشد چرا درباره یهود ؟ چون کتاب الهی آمد و منعشان کرد حال آن که کتاب را در دستشان داشتند ربا می خوردند و روحانیان و دانشمندان آن ها منعشان نمی کردند . و از همان ها بودند کسانی که مال انبار می کردند و در راه خدا انفاق نمی کردند.

پرسش این جاست چرا نقطه تاکید دین را بر امور دیگری گذاشتیم تا بر گناه بزرگ ربا سرپوش بگذاریم؟ حجاب مهم است و شراب و زنا حرام ، در حرمت غیبت و تهمت و سرقت شکی نیست اما کدام گناه است که خدا چون ربا آن را جنگ با خویش معرفی کند و خورندگان آن را هنگام قیامت کسانی بداند که چنان از گور خویش بر می خیزند که از جنون گویا شیطان آنان را می زند چون دیوانگان برخیزند که همه بدانند این ها رباخواراند. بی شک ربا در کنار قتل عمد یک مومن، گناهی است که با هیچ گناهی در زبان خدا هم سنگی نمی کند.

این قرآن است وگرنه در حدیث شیعه و سنی چنان حرمت ربا عظیم است که گاه انسان از شرم نمی تواند حدیث مربوط به آن را بیان کند چه آن که بخواهد این گونه بی شرمانه به تبلیغ آن بپردازد.

روزی حافظ مردان دین زمان خود را این گونه نقد می کرد :

عنان به میکده خواهیم تاخت زین مجلس

که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

و گفته بود که :

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ اگرچه به طنز ، شراب را با خوراک حرام و مال وقف مقایسه می کند او پرسشی دارد ، کدام گناه بزرگ تری است ؟ او می خواهد بداند که واعظ و زاهد که از شراب منع می کنند آیا مال وقف و مال حرام خود را نمی بینند؟ او می گوید :

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

اگر آن چه ما می خوریم را شیخ حرام می داند که همان شراب است آیا نان حلال شیخ در روز بازخواست تفاوتی با این آب حرام می کند؟ پرسش حافظ واضح است او اگرچه در طنز این ابیات زیبا را برای نقد وعاظ زمان می گوید اما در جایی به زیبایی می گوید :

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو

نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

یعنی خدا در قرآن وقتی می خواهد شراب را حرام کند می گوید که « و در آن منافعی برای مردم است» حافظ زیرکانه این بیت را در نقد خود جای می دهد تا شاید به وعظ کسانی بتازد که هنگام بیان حرمت شراب نعره بر می آوردند و هنگامی که از مال وقف سخن می رفت سکوت پیشه می کردند و مال وقف را نیز با خیال راحت می خوردند، همین بود که در جایی به طنزی زیبا می گوید:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

که می حرام ولی به ز مال اوقاف است

فقیه که مست نمی شود ، حافظ او را در جایگاه مستی قرار داده تا شاید فتوای درستی از او بشنود همینجاست که فتوایی درست به زبان می آورد که اگرچه می حرام است ولی بهتر است از مال وقف . بله شراب حرام است و در حرمت آن شکی نیست ولی در این نیز شکی نیست که حرمت آن با مال باطل فرق دارد.

گاهی حافظ چنان آشکار و عیان بر این حرام خواری می تازد که می گوید :

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد

پاردمش دراز باد آن  حیوان خوش علف

این همان صوفی است که شراب را ام الخبائث می خواند و حافظ شاید عامدانه در برابر او از شراب تعریف می کند چون معنایی ندارد که یک صوفی مال حرام و شبهه بخورد و نعره بر حرمت شراب برآورد و این صوفی نماد نزدیکی است به آن کسانی که قرآن آن ها را به عذابی دردناک بشارت داده است.

جای دیگری نیز حافظ شراب را با مال وقف مقایسه می کند و می گوید :

بیا که خرقه من گرچه رهن میکده هاست

ز مال وقف نبینی به نام من درمی

بله شراب حرام است ولی نه آن چنان که مال وقف حرام است. حافظ زمانی به واعظی طعنی می زد که از حرمت شراب سخن می راند و در برابر مال وقف ساکت است و چه بسا دستش به آن آلوده . حالا ما می پرسیم آیا حرامی می شناسید که هم تراز ربا، خدا آن را جنگ با خود و پیامبرش معرفی کرده باشد ؟ چرا درباره ربا سکوت می کنند کسانی که اهل قلم و دین اند ؟ چرا برای شراب و حجاب سخن می گویند و از ربا نمی گویند ؟ چگونه نشان دادن ساز موسیقی در رسانه ملی اشکال دارد و تبلیغ ربا مجاز است؟ اگر از شراب و حجاب و زنا می گویید از بانک و وام و ربا هم بگویید. این همان نقدی است که حافظ آگاه به قرآن، از جامعه زمان می کند.

One comment

  1. با درود
    متاسفانه این آفت دینداران ظاهری است که دین را تا جایی قبول دارند و به آن عمل می کنند که در تعارض با منافعشان نباشند هماهنطور که خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض چرا به بعضی ازاحکام ایمان می آورید و به بعضی دیگر کافر می شوید.

    محمد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *