دانشگاه بازوی سرمایه داری :  نهادی در برابر اندیشه آزاد

دانشگاه بازوی سرمایه داری :  نهادی در برابر اندیشه آزاد

بسم الله الرحمن الرحیم

دانشگاه بازوی سرمایه داری :  نهادی در برابر اندیشه آزاد

روزی که دانشگاه ینا از اسپینوزا خواست که تا در این دانشگاه به تدریس مشغول شود ، این فیلسوف شریف برای آنکه آزادیش به خطر نیفتد ترجیح داد که با تراشیدن عدسی عینک زندگی بگذراند اما وارد این نهاد نشود . او به خوبی دریافته بود که نهاد دانشگاه آزادی انسان را از او می گیرد و او را در چهارچوب معینی ، چه بسا بی آن که متوجه این مسئله باشد ، مجبور به فعالیت می کند ، چهارچوبی که برای گروه معینی سودمند است و برای خلاقیت و آزادی اندیشه که در فلسفه وجود آن ضروری است مانع بزرگی خواهد بود.

این تنها اسپینوزا نبود که مشکل این نهاد را دریافت بلکه اگر ریشه های این تفکر که در این نوشته می آید را پی بگیریم می توانیم به نیچه و فیلسوفان مکتب فرانکفورت نیز برگردیم و البته شاید حتی ویتگنشتاین که اگرچه دانشگاهی بود ، گفته می شود از دانشگاه تنفر داشت. با این حال همان دانشگاهی که اسپینوزا دعوتش را نپذیرفت هگل در آن مشغول فعالیت شد و یکی از فیلسوفان دیگر یعنی شوپنهاور که امروزه شاید نهاد آکادمیک چندان روی خوشی به او نشان نمی دهد به او طعنه می زد که به خاطر پول فلسفه می گوید.

این فقط فیلسوفان نبودند که این چنین درباره دانشگاه می اندیشیدند بلکه کسی مانند رمبو شاعر فرانسوی دانشگاهیان را این گونه خطاب می کرد : کسانی که به آخور دانشگاهی بسته شده اند. و فرانک لوید رایت معمار بزرگ قرن بیستم آمریکا در وصیتش به دانشجویان معماری می گوید : دانشگاه را رها کنید. تادائو آندو معمار مشهور ژاپنی بوکسوری بود که مدرک دانشگاهی نداشت و البته در این شکی نیست که دانشگاه نهادی ضروری برای فعالیت اندیشه و هنر نیست چرا که بسیاری از بزرگان در زمینه های تالیف و ترجمه در بسیاری از رشته های مهم فکری و هنری دانشگاهی نبودند و هیچ گونه وابستگی به دانشگاه نداشتند اما مسئله بالاتر این است که دانشگاه نه تنها برای فعالیت دانایی و خلاقیت ضروری نیست بلکه حتی ذاتا مخرب است.

در نظام سرمایه داری کنونی که بر جهان حاکم است و در وجه کلان و خرد آن با انواع حربه ها چه آگاهانه و چه ناخودآگاه در خدمت سرمایه مردم را به بردگی و بندگی کشیده است، در کنار رسانه ، دانشگاه نقش مهمی بازی می کند اما این نهاد چگونه مردم را به بندگی می کشد بی آن که خود بدانند.

در کشور ما شکی نیست که پس از ورود نهادهای آکادمیک رشته هایی که وابسته به خلاقیت بودند وبعد هنری داشتند از سنت خویش جدا شده و آثار چندان ارزشمندی، دیگر در آن ها خلق نگردید، مانند معماری که واضح است وقتی دست اساتید بزرگ را به دلیل نداشتن مدرک دانشگاهی از دانشگاه کوتاه کردند و به جای آن برنامه های خارجی و مدرک گرایی مجوز طرح معماری شد جنایتی که اکنون در معماری وشهرسازی ایران دیده می شود به وجود آید ، تقلیدی که حتی در تقلید چنان افتضاحی به بار آورد که آرزو می کردیم کاش معماری ایران دست کم تقلیدی از غرب بود.

اما چگونه این اتفاق که در معماری افتاد لاجرم و بی آن که انتظار نتیجه دیگری داشته باشیم در رشته های دیگر نیز رخ می دهد.

  1. اول آن که نهاد شکل گرفته در نظام سرمایه داری غربی برنامه آموزشی و ساختار تحقیق علمی را به دیگر کشورها نیز بار کرد ( نه قهری بلکه جبری) و از این برنامه و ساختار چیزی جز بازتولید خود آن ممکن نبود و به این صورت شکل های فرهنگی یا از بین می رود یا آن که فرهنگ نیز تلاش می کند به قالب نظریات غربی در آید که در این صورت کمدی بزرگ شکل خواهد گرفت همچون آن چیزی که در معماری می بینیم
  2. در دانشگاه کسانی که ساخته شده همان نهادند قدرت علمی ( اگرچه علم بدین معنا وجود ندارد) را به دست می گیرند و ادامه راه همان نهاد خواهند بود و در این صورت انتظار نمی رود تفکر غیر دانشگاهی که از چهارچوب آکادمی خارج باشد از طریق نیروی انسانی در دانشگاه اشاعه پیدا کند.
  3. تفکر خارج از چهارچوب دانشگاه که به ضرر دانشگاه باشد در دانشگاه ها نمی تواند وارد شود ونظریات مخالف دانشگاه در این نهاد جایی ندارند ( چاقو دسته خود را نمی برد)
  4. نهادینه کردن ساختار علمی قابل قبول آکادمی که در چهارچوب مشخصی پذیرای تحقیقات است ، تعیین کننده فرم دقیق پژوهش است و در این صورت بی هیچ تردیدی فرم نهادینه شده از ساختار غربی این نهاد، بر محتوای آن نیز تاثیر می گذارد و شما برای منبع دهی که جزئی ذاتی برای پژوهش آکادمیک است اگر از پژوهش های آکادمیک پیشین بهره بگیرید مقبولیت بهتری نزد این نهاد دارد و این چیزی جز بازتولید همان امر از قبل تعیین شده نیست ( توجه کنید که کتب بزرگ تاریخ بشر همچون فلسفه ابن سینا وسهروردی تا امیل ژان ژاک روسو ،سرمایه مارکس و سنجش خرد ناب و …هیچ کدام نه تنها در دایره آنچه امروز پژوهش علمی خوانده می شود معنایی ندارد بلکه در آن ها استفاده از نظر دیگران برای روند استدلال یا ادامه نظر شخصی است که آزادانه در راه اندیشیدن است نه گردآورنده مطلبی که هیچ گاه به نتیجه نمی رسد )
  5. نهادینه کردن مغالطات منطقی به عنوان ساختار پژوهش علمی آکادمیک کار را به جایی رسانیده که نتیجه بخش بودن مقالات آکادمیک امری غیر ممکن است و هزینه کردن در این راستا چیزی جز خیانت به ملت نیست ( مغالطاتی چون اشاره به مرجع و اشاره به متخصص که بدون آن مقاله به سرانجام نمی رسد این ها مغالطه هستند چون نظر متخصص و مرجع اگر مقدمه قرار گیرد نمی تواند رابطه ضروری با نتیجه داشته باشد)
  6. دانشگاه ها یا وابسته به نهادهای خصوصی سرمایه داری هستند و یا وابسته به نهادهای قدرت دولتی که در هر دو صورت برنامه های آن ها تابع سودآوری برای نظام و یا نهاد سرمایه و یا قدرت است چرا که نهاد قدرت و سرمایه برای حفظ خویش دانشگاه را بنا می نهد نه برای نابودی خود و چهارچوبی محدود برای اندیشیدن در اختیار قرار می دهد و آزادی اندیشه را به گونه ای از او می گیرد که به سود نهاد قدرت و سرمایه صدمه نزند.
  7. برخی از فعالیت های دانشگاهی ( مانند هنر و فلسفه) که ذاتا ارتباطی با تدریس دانشگاهی ندارند و نیازمند فعالیت آزادانه ذهن هستند با وابسته شدن به مدرک دانشگاهی و در چهارچوب قرار گرفتن بدون تردید و بدون استثنا دچار آسیب می شوند.
  8. ساختار پژوهش علمی دانشگاهی و ملاک چاپ شدن پژوهش در مجلات معتبر از نظر نهادهای آکادمیک راه داده سازی ها و دروغ پراکنی ها را باز کرده است و اعتماد بی چون و چرا به مقالات که تصور دروغ سازی در آن ها تصوری دور از ذهن نیست ذهن بشریت را به سمت بیراهه برده است

با این احوال دور از ذهن نیست که این نهاد چگونه بی تفاوت نسبت به تفکر فلسفی مدون که دست کم بیش از دوهزار سال از آن می گذرد بی تفاوت بوده چرا که فلسفه حقیقی ذاتا با این نهاد دشمن است که چهارچوب اندیشه تعیین می کند چیزی که اسپینوزا آن فیلسوف شریف از آن آگاه بود.

کافی است در نظر داشته باشیم که در این سنت فلسفی بسیاری از فیلسوفان مستقیما وبسیاری غیر مستقیم به این اشاره کرده بودند که تجربه به همان گونه که هست نمی تواند شناخته شود اما این نهاد به کمک نهاد دیگری که بازوی جهان سرمایه داری بوده است یعنی، رسانه، چنان با اندیشه شناختِ تجربه به ذهن بشریت تاخته است که توده عوام این امر را که راه تجربی به نتیجه توصیف واقعیت نمی رسد ، به سخره می گیرند.

 برای آن که نظر مخالف درباره بند ۸ پاسخ داده شود باید چیزی اضافه کنیم ، مخالف ممکن است بگوید که مقالات علمی با اعتبار و روایی سر و کار دارد و می توانند همدیگر را تایید یا رد کنند اما کافی است تامل کنیم در این نظر که ما وقتی با داده های تجربی سر و کار داریم همیشه بر اساس نظریه و یا باورهای پیشینی به آن ها برمی خوریم و آن گاه داده ها را در می یابیم وقتی شما در این نهاد سال ها از چهارچوب نظریه خاصی تجربه را دیدید این باور بر چگونگی فهم داده های دیگر تاثیر می گذارد این ذات یک نظریه ایست که ممکن است علمی خوانده شود ( نگارنده پیش از این وجود نظریه علمی را تکذیب کرده است ، برای آشنایی می تواند رجوع شود به نوشته های چرا علوم معرفت بخش نیستند و همچنین کتاب محکمه فلسفه، با این حال در اینجا تمرکز بر امر دیگری است )

پس آن که در این نهاد «دانشجو» خوانده می شود چه بخواهد و چه نه ، باید در قالب چارچوب معینی به پژوهش بپردازد ، محدوده ای که از قبل تعیین شده و درخدمت نهادهای خاصی است، پس حتی اگر نگارنده آن مقاله در داده ها و تحلیلش صادق باشد ( که نمی دانیم چرا باید باور کنیم صادق است؟ ) باز چنین مشکلی در آزادی اندیشه وجود دارد.

مسئله دیگری که بسیار برای بشریت خطرناک است ، یکسان سازی است که دانشگاه ذاتا باید این گونه باشد یعنی افرادی که باز تولید همان نهاد بوده اند با برنامه هایی که از همان نهاد برآمده اند افرادی را با همان ساختار تولید می کنند که نتیجه آن ملتی یکسان با اندیشه ای در محدوده ای معین است . تا جایی که حتی اگر شما اندیشه های مخالف در نهاد دانشگاه را نیز پی بگیرید می بینید که همیشه اندیشه های مخالف نیز از چهارچوب معینی خارج نمی شوند.

با همه این احوال باید گفت این نهاد ذاتا مرگ اندیشه آزاد و خلاقیت را رسالت خویش می داند چرا که بی آن قادر به حمایت از بقای سرمایه و قدرت نیست ، انسان آزاد ممکن است آگاهانه در برابر سرمایه و قدرت بایستد و نهادهای قدرت وسرمایه این را نمی خواهند ، اندیشه آزاد از کدام راه وارد شود که در سلطه ی آنان نیست ؟ از رسانه یا دانشگاه ؟

پس بشریت با این نهاد در بندهای دام سخت دیگری آمد که تنها انسان های شریف و آزادی چون اسپینوزا ( اگرچه از جامعه یهود طرد شد) توانستند رها از آن زندگی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *