سرمایه داری (بندهای ۱ تا ۲۱)

سرمایه داری (بندهای ۱ تا ۲۱)

بسم الله الرحمن الرحیم /

می بایست در منظورم از سرمایه داری توضیح بیشتری دهم تا تفاوت و شباهت آن با مقصود اقتصاد دانان و جامعه شناسان و مابقی کسانی که از این مفهوم استفاده می کنند معلوم گردد. مارکس نظام سرمایه داری را بر “کالا” مستقر می کند کالایی که دارای ارزش مصرفی خاصی است( نوع استفاده ای که از می تواند بشود) می تواند مبادله شود و چون مبادله می شود در نتیجه ملاک ارزشی برای آن وجود دارد و یا می توان چنین تصور کرد که آن را پول می نامیم. یعنی پول ارزش کالا را می تواند معلوم کند. اینجا کاری با روند نظام خود مارکس ندارم(اگر یک نظام بتواند نامیده شود و خود یک شبه علم بر بنیان تخیلات نباشد) و ایرادها و نقاط قوت آن را وظیفه و دغدغه ی خود نمی دانم، بلکه از تحلیل مفهوم خود کالا و ارزش آن می توان به جایی رسید که مشابهت های آن با نظرات دیگر را به دیگران واگذار می کنم. بگذارید منظورم را در بندهایی استدلالی بدون آرایه بگنجانم

۱-کالا مبادله می شود

۲-در نتیجه هر کالا ارزشی دارد که با ارزش خاص خود می تواند به کالای دیگری با کیفیت و یا کمیت متفاوت و مشابه مبادله شود

۳-ملاکی برای آن چه این دو کالا را به وسیله ی آن ارزیابی می کنیم در نظر می گیریم که نامش را “پول” می گذاریم.

۴- هر کالا توسط تولید کننده ای به بازار وارد می شود و تولید کننده برای آن که هویت تولیدکنندگی خود را حفظ کند می بایست کالای خود را به یک نحوی به فروش برساند وگرنه دیگر تولید کننده ای که از این کالا سود می برد نخواهد بود.

۵- برای آن که تولید کننده بخواهد هویت خود به عنوان تولید کننده را حفظ کند باید کالا را به جامعه ای وارد کند که آن جامعه خریدار آن کالا و مصرف کننده آن باشند

۶- اگر جامعه مصرف کننده کالا نباشد ، هویت تولید کننده به خطر خواهد افتاد و اگر انگیزه ی مصرف کنندگی کاهش یابد این هراس به دل تولید کننده خواهد افتاد که ممکن است هویتش در خطر افتد. در نتیجه تولید کننده همیشه باید انگیزه مصرف کنندگی جامعه را در حد خواست خود نگه دارد

۷- این یک اصل است درباره جامعه ی مورد نظر: تولید کننده به خاطر اصل تولید و برداشت ثروت به تولید ادامه می دهد نه به خاطر خواستی معنوی و یا چنین چیزی ، چه اگر هدف دیگری از تولید وجود می داشت با از میان رفتن جامعه مصرف کننده هراسی برای تولید کننده به وجود نمی آمد ، پس منظور از جامعه سرمایه داری ، جامعه ای است که تولید کننده صرفا برای افزایش ثروت و کنه تولید کنندگی به این کار مشغول است.

۸- در نتیجه برای تولید کننده تنها چیزی که مهم است مصرف است ، و  با توجه به بندهای قبل ، تولید کننده در جهت افزایش پول عمل می کند اما پول تنها معیار ارزش است و در نتیجه کالای تولید کننده باید کیفیتی داشته باشد که بتواند به افزایش پول بینجامد ویا کمیتی که آن را نتیجه دهد.

۹- تولید کالا مستقیما توسط تولید کننده رخ نمی دهد و تولید کننده از کارگرانی بدین منظور بهره می برد.

۱۰- بر اساس اصل ۷ و بندهای پیش کارگر برای تولید کننده تازمانی ارزشمند است که بتواند کیفیت و کمیت کالا را به اندازه ی پول مورد نظر تولید کننده برساند.

۱۱- در نتیجه برای این تولید کننده ویژگی های دیگر کارگر یعنی کارگر به عنوان یک انسان خردمند آگاه و خلاق مهم نیست چه او انتظار دیگری از کارگر دارد وبرای او ویژگی های مذکور در جهت رسیدن به هدفش کمترین اهمیت را می تواند داشته باشد .

۱۲- ویژگی های مذکور در بند پیش زمانی می تواند برای تولید کننده مهم باشد که موجب رونق تولید او باشد یا خطری در جهت سرمایه او به وجود بیاورد

۱۳- اگر کارگر به آگاهی انسانی خود برگردد ممکن است از خود بپرسد چرا باید یک انسان ذاتا خردمند برای انسان ذاتا خردمند دیگری صرفا یک وسیله باشد ، به معنای صریح تر یک برده باشد برده ای که در این جا برای انسان دیگری است ودر کل در جهت افزایش ثروت.

۱۴- این کارگر آگاه در سویه ی خردمندی خود هیچ تفاوتی با رئیس خویش نمی بیند ، او می تواند اندیشمند، آگاه و خلاق باشد

۱۵- در نتیجه این تفکرات در دو بند پیش می تواند روند تولید را با خطراتی مواجه کند و موجب افت کیفیت و کمیت کار و سرمایه باشد.

۱۶- پس سرمایه دار و یا تولید کننده می بایست تلاش کند تا این سویه ی خردمندی کارگر را کمرنگ کند و یا آن را به تمامی از میان بردارد.

۱۷- در این شرایط تصور شده قدرت در دست طبقه ی تولید کننده است چرا که آن ها رئیس این مجموعه ی کارگر دیگر شمرده می شوند و در نتیجه ی ثروت خود می توانند با ابزارهای دیگری که به واسطه ی ثروت خود به دست می آورند قدرت بیشتری نیز پیدا کنند

۱۸- یکی از اساسی ترین کارهای طبقه ی تولید کننده ویا در کل طبقه ای که اکنون ثروت را در اختیار دارند می تواند انجام دهد این است که آن چه اندیشه و آگاهی انسان را برانگیزد را به حیطه ی سلطه ی خود درآورد و یا چنان ذهن جامعه را تسخیر کند که جز به مصرف به چیز دیگری نیندیشند . ( فراموش نکنیم که جامعه یا کارگر است یا مصرف کننده و یا هر دو و آن که از این دایره خارج است اگر در طبقه ی ثروتمندان قدرتمند نباشد به دلایلی که در همین بندها می آید طرد خواهد شد مگر تحت شرایط خاص)

۱۹- رسانه ها یکی از ابزارهایی هستند که مردم مدام با آن ها درگیرند ، ابزار دیگر هنر است به ویژه هنرهای رایجی چون ادبیات ، سینما، معماری و موسیقی که می توان از آن طریق با مردم در ارتباط بود ویا الگوهای خاصی را مطرح کرد ، ابزار دیگر دانشگاه ها و سیستم های آموزشی است که باید مواد خاصی را با ساختار خاصی به جامعه تزریق کنند تا جامعه ی مورد نظر همیشه مطلوب طبقه ی سرمایه دار باشد، و ابزارهای دیگری هم هستند که برای مثال فلسفه ی دانشگاهی (آن چه به عنوان فلسفه معرفی می شود نه فلسفه ی حقیقی ، منظور از فلسفه ی حقیقی فعالیتی مستدل است که  یکی از ویژگی های آن همین امر است و ارزش آن از استدلال های درونی آن بر می خیزد و نه چیز دیگر) یکی از آن ابزارهای مهم است و همچنین طبقه ای که ممکن است در لوای دین خود را ظاهر کنند ( در این باره بیش از این به امید خدا سخن خواهم گفت که چگونه دین تحریف می شود و یا کمرنگ می گردد تا طبقه ی اشراف مورد نظر بتوانند از آن بهره ببرند.) و همچنین ابزارهای دیگر که شاید بیشترشان با همین چند مورد مرتبط باشند برای مثال الگوی پژوهش علمی که با ساختار آموزشی در ارتباط است و …

۲۰- ابزارهای بند ۱۹ باید تا جایی که می توانند این دو هدف کلی را پی بگیرند که یا مردم را چنان مشغول مصرف گرایی کنند که به خودشان به عنوان یک ذات خردمند ننگرند یا به گونه ای چیزهایی را به عنوان اندیشه ی اصیل ، هنر اصیل و …به مردم معرفی کنند تا آن ها با این پنداره ی جدید انسان خردمند خود به معنای تمام شادمان باشند یعنی تصور کنند هنرمندان و اندیشمندانی هستند که به اهداف خود در حال نزدیک شدن هستند و حس زیاده خواهی را نیز در آن ها با وسایلی نگه دارند …

۲۱- بدین وسیله خواهیم دید که جامعه ی مطلوب نهادهای قدرت باید تا حد امکان یکسان و شبیه به هم باشد تا آن نهاد بتواند به مطلوب خود دست یابد این یکسان سازی به وسیله ی ابزارهای بند ۱۹ می تواند به وجود آید( آن که از این دایره بیرون باشد اکنون نه توسط سرمایه دار ، تولید کننده ، طبقه ی اشراف و یا نهاد قدرت طرد می شود بلکه توسط خود جامعه ای که اکنون به گله شبیه است و خوی انسانی خود را از دست داده طرد خواهد شد ) ….

مبحث دین و سرمایه داری ادامه خواهد داشت و به هر کدام از این بندها و شاید بندهای آینده ممکن است برگردد ، پس اگر دوستان می خواهند این سلسله مطالب را مطالعه کنند باید این بندها را در نظر داشته باشند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *