قسمت صدو سیزدهم- کبودی زدنِ قزوینی بر شانگاه صورتِ شیر و پشیمان شدنِ او به سبب زخمِ سوزن

بسم الله الرحمن الرحیم مولانا برای بیان وشرح اینکه در مسیر سلوک الی الله و مرید پیر بودن تحمل رنج ضروری است این حکایت زیبا را نقل می کند و در نهایت از بین بردن خود و نفس خود را در خدا راه رهایی می داند…

قسمت صد و دوازدهم- وصیت کردنِ رسول علیه السّلام علی را کرّم الله وجهه

بسم الله الرحمن الرحیم در ادامه پیروی از پیر، نصیحت پیامبر علیه السلام به علی علیه السلام می آید درباره همین امر و در این زمینه مولانا مواردی را شرح می دهد

قسمت صدو نهم- قبول کردن خلیفه هدیه را

بسم الله الرحمن الرحیم خلیفه نه تنها سبوی مرد اعرابی را می پذیرد بلکه آن را پر از زر کرده به مرد عرب می دهد و او را از راه دجله رهسپار می کند و اعرابی در می یابد که خلیفه چه بخشنده و مهربان بوده

قسمت صد و هفتم- در بیانِ آنکه عاشقِ دنیا بر مثالِ عاشق دیواریست که برو تابِ آفتاب زند

بسم الله الرحمن الرحیم عشق تنها راه است ، اما عشق امر جزیی نابخردانه است چرا که او نیز زمانی به کل خود بر می گردد

قسمت صد و ششم – پیش آمدنِ نقیبان و دربانانِ خلیفه از بهرِ اِکرامِ اعرابی

بسم الله الرحمن الرحیم در این گفتار مولانا نشان می دهد که چگونه مرد بادیه نشین که به خاطر دنیا به قصر خلیفه آمده بود شیفته خلیفه شده و بخشش دنیا را از یاد می برد