الف لام میم

الف لام میم

به راستی فیلسوف کیست ؟

کسانی هستند که فلسفه را زاده‌ی یونان می‌دانند و ازاین‌رو هر چیزی را که فلسفه می‌گویند در تصور خویش می‌بایست با آنچه یونانیان باستان می‌پنداشتند از یک جنس بدانند ، بااین‌حال همین لفظ را گاه برخی جوامع به کسانی حمل می‌کنند که از این دیدگاه نمی‌توانند فیلسوف شمرده شوند ، …

نخستین دیدار/ شعری از آرسنی تارکوفسکی

  نخستین دیدار     هر لحظه که با هم بودیم یک جشن بود چونان جشن عید تعمید تنها دوگانه ما در تمامی دنیا. بی باک تر ، سبک بال تر از پرواز پرنده ای بودی بی پروا ، سرسام وار دو پله را در یک آن به پایین دویدی …

فلسفه ناب انگلیسی – دانشگاه ناب ایرانی

  فلسفه بهترین رشته برای کسانی است که می خواهند خود را ستایش و دیگران را نکوهش کنند(همان هایی که بودا آن ها را جدای از راه حقیقی می داند) ، چرا که بهترین راه برای فریب مردمان با استفاده از جهل مستدل به گفته ی خاقانی همین رشته ی …

چهارپاره/سروی در زمستان

ما همان عکس خانه در آبیم برکه خالی شود زمینگیریم مثل پاییز در زمستانیم مرده هستیم و باز می میریم … دوخت زیباییت لب ما را با دو چشمانمان خبر دادیم مثل شمع مزار خود بودیم پشت هر گریه خنده سر دادیم … من که از دست دیده و دل …

مردنابینا-ترجمه ودرباره شعری از آرسنی تارکوفسکی

مرد نابینایی قطاری سرد را می راند از بریانسک به سمت خانه با سرنوشت خویش سفر می کرد سرنوشت نجواکنان با او سخن گفت آن چنان که تمام قطار می توانست بشنود: چرا از کوری و جنگ رنج می بری؟ سرنوشت گفت : کم سویی و نابینایی خوب است تو …

امیلی دیکنسون/ مرگ نبود…

مرگ نبود، چرا که من ایستاده بودم و مرده ها همه، می آرمند شب نبود، چرا که زنگ ها همه زبان هایشان را برای خاطر عصر بیرون کشیده بودند   یخبندان نبود ، چرا که بر پوستم خزیدن باد گرم را احساس می کردم آتش نبود، چرا که مرمرین پایم …

چهارپاره/دست در دست شهر…

دست در دست شهر می رفتم شهر من را اگرچه دربرداشت شفق شهر مثل موهایت شالی از ستاره بر سر داشت   روز آمد که مثل توفانی شال را از سر تو بردارد روز هم از هجوم سلسله ها از سر زلف تو خبر دارد   باد دستش به دست …