آیه ۱۸۴ سوره ی بقره :بخش سوم: مقدمه ای بر واژه “یطیقون”

آیه ۱۸۴ سوره ی بقره :بخش سوم: مقدمه ای بر واژه “یطیقون”

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ۱۸۴ سوره ی بقره :بخش سوم: مقدمه ای بر واژه “یطیقون”

«أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ  فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ  وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ  وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ  إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»

(روزهایی معدود است، پس اگر کسی از شما مریض بود یا در سفر، تعدادی از روزهای دیگر (را روزه گیرد) و بر كساني كه روزه به رنجشان مي اندازد(می توانند اما با مشقت) به کفاره طعام  مسکینی (دهند)، آن وقت اگر کسی دلخواهانه نیکویی کند آن برای او بهتر است، و اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است اگر می دانستید)

 

پیش از آن که به بخش دوم تفسیر طبری نگاهی بیندازیم و آرای متفاوت را نسبت به بخش دوم آیه شریفه از نظر بگذرانیم نگاهی مختصر می اندازیم به معنای واژه ی یطیقون که در مباحث آینده مورد بحث قرار می گیرد و اگر لازم دیدیم متناسب با مباحث پژوهش بیشتری به یاری خدا انجام خواهد پذیرفت.

ما مسلمانان همگی به معجزه بودن قرآن باور داریم و یکی از اعجازهای قرآن نیز اعجاز بیانی است که آن را از همه ی کتاب ها متمایز کرده است و از ویژگی های اعجاز بیانی نیز این است که یک کلمه را نمی توان با کلمه ی دیگری عوض کرد مگر آن که در قرائت های متفاوت قرآن که متواتر هستند یک کلمه مفسر کلمه ی دیگر شود و در همین یطیقون نیز ما قرائت متفاوتی داریم که اگرچه شاید متواتر نباشد اما به آن نگاهی خواهیم انداخت. در این جا شکی نیست که در کتب ادبی فاخر نیز چنین چیزی را شاهدیم که کلمات در بهترین جای خویش نشسته اند و از نظر معنایی ،آوایی و …کمترین ایراد به جایگاه آنان وارد است و نمی توان متن کتاب را چندان دستکاری کرد مانند بسیاری از ابیات حافظ که چنین خصوصیتی دارند حال انسان که خالق اثر هنری خویش است و چنین  در کمال اثر هنری این هماهنگی را ارزش می گذارد و در آثار خویش می بیند درباره ی کتاب خداوند آن هم کتابی که خدواند آن را اصل کتاب می داند یعنی بنیان کتاب های دیگر است ، چه باید فکر کنیم ، بی تردید باید این را بپذیریم که کلمات قرآن با کلماتی که مترادف آن شمرده می شوند نمی توانند جایگزین شوند مگر آن که در روایات متواتر که همه از پیامبر صلی الله علیه وسلم است دو کلمه را در یک جایگاه ببینیم که در آن جا یک کلمه مفسر کلمه ی دیگر می شود مانند کلمه ی “تبینوا” و “تثبتوا” که در دو قرائت متفاوت شاهد آنیم و هر کدام معنی دیگری را تکمیل می کند.

درباره کلمه “یطیقون” در متن آیه شریفه چند نظر وجود دارد ، یکی آن که این کلمه به معنای کسانی است که می توانند روزه بگیرند و معنای توانستن می دهد و بعد این آیه با آیه ای که درست بعد از خودش می آید نسخ می شود ، یکی این که معنای نتوانستن می دهد و “لا” در این جا حذف شده است و این امری غریب در زبان عربی نیست که لا حذف شود و یا لا بیاید و معنی مثبت از جمله استخراج شود ( مانند لا اقسم در قسم)و سومین نظر این است که “یطیقونه” بدین معناست که می توانند روزه بگیرند اما با مشقت .

اگر کلمه ی ” یطیقون” را به معنای می توانند بگیریم باید آن را مترادف ” یستطیعون ” بدانیم اما در همین جا پرسشی به میان خواهد آمد که چرا خداوند به جای ماده “طاعة” (استطاعة) ماده “طاقة”  را  اراده کرده است؟ ما در جای جای قرآن کلماتی داریم که به ظاهر مترادف به نظر می رسند اما وقتی  در متن قرآن دقیق تر نگاه می کنیم وکلمه رابررسی می کنیم آن وقت به اعجاز بیانی قرآن نزدیک می شویم و به فهمی می رسیم نسبت به این که چرا در قرآن اختلافی نیست و کامل است و همه از آوردن آن عاجز هستند برای مثال آن گاه که قرآن به جای کلمه ی “اثم” و یا “ذنب” از کلمه “حوب” استفاده می کند و یا جایی که به جای کلمه ی “بصر” و “نظر” و یا “شهد” یا “رای” از کلمه “انس” استفاده می کند . می بینیم که حوب کلمه ای است که با گناه در ارتباط است ودر عین حال با ارتباط خویشاوندی و انس کلمه ای است که با دیدار در ارتباط است و در عین حال با اطمینان قلبی و به همین خاطر اولی در گناه بعد از بیان تقوا از خویشاوندان و خوردن مال یتیمان می آید و دومی در دیدن حضرت موسی نور آتش را از دور و اطمینان یافتن به خبر.

در اینجا نیز ما کلمه “یطیقون” را داریم که باید بپرسیم چرا “یستطیعون” نیامده است و چرا در هیچ روایتی نیز “یستطیعون” ذکر نشده است ؟ این در حالی است که قرائت متفاوتی از “یطیقون” وجود دارد با تشدید “یُطوّقون” که نشان می دهد معنای کلمه ی یطیقون در این قرائت را شاید باید در ارتباط با مشقت و رنج کشیدن دید و نه در ارتباط با توانایی داشتن به تنهایی. با این حال ما این را چون قرائت متواتر نیست کنار می گذاریم و فقط به این بسنده می کنیم که درباره آن بگوییم پیشینیان از این واژه چه در ذهن داشته اند و البته این احتمال که این قرائت از رسول صلی الله علیه و سلم هست را نیز ندیده نمی گیریم.

عایشه بنت الشاطئ در کتابش به نام “اعجاز بیانی قرآن و مسائل ابن ازرق” این کلمه و آیه را بررسی کرده است که چند قسمت از بررسی او را نیز در این جا می آوریم :

و قد اختلف علماء الأحكام و المفسرون فى القول بنسخها أو إحكامها، و فى تأويلها على القولين: منهم من قال إنها منسوخة، و القول بنسخها هو أول ما أورده «الطبرى»….أن الإمام الطبرى، نقل كذلك، بعد القول بنسخ الحكم فى الآية، قول آخرين: «لم ينسخ ذلك و لا شىء منه. و هو حكم مثبت من لدن نزلت هذه الآية إلى قيام الساعة

می گوید که علمای احکام و مفسران در قول به منسوخ بودن یا محکم بودنش اختلاف کرده اند …علما در تاویلش بر دو قولند که بعضی از آن ها می گویند نسخ شده است که طبری اول آن را بیان می کند …( و ما بر آن سریم که اقوال طبری را در این مباحث بیاوریم ) و بعد هم می گوید که امام طبری قول دیگران بعد از قول کسانی که به نسخ آن اعتقاد دارند را می آورد که می گویند منسوخ نشده است و حکم آن از زمان نزول تا قیام ساعت پابرجاست.

این مباحث را به صورت مفصل بررسی خواهیم کرد اما مراد این است که در این جا خلاصه آرا آورده شود تا مسیر تا اندازه ای آشکار گردد و به جای بریدن تفسیر یکی از بزرگان تفسیر و از آن برداشت نا به جا کردن گفته شود که مفسر چرا چنین چیزی می گوید وآرای مخالف با رجال و روایات کنار هم گذاشته شود …شک نیست که هیچ کس در طول تاریخ بر اساس یک تفسیر روایی حکم دینی صادر نکرده و نمی کند مگر این که دیگران آن را بی اطلاع از دین بشمارند چرا که روایت در تفسیر باید به درجه ی حجت برسد . و اگر غیر از این باشد هر کس دین جدیدی برای خویش بر اساس اقوال مختلف موجود در تفاسیر برخواهد ساخت و به گفته ی قرآن کتاب را تکه تکه خواهد کرد که خوشبختانه سنت دین اسلام از ابتدا تا کنون آن چنان زنده ادامه یافته است که اگر تمام مکتوبات نیز از میان برود اصل دین باقی خواهد ماند. ( اگرچه رفتار دینداران مخالف این اصل باشد باور دین داران مخالف این اصول نبوده ست مانند انجام واجبات و ترک محرمات اساسی که همیشه بدان باور داشته اند)

چه ناسزاوار است و ناشایست که کسی بر اساس گمان و ظن ،حکم دینی از خویش برسازد و پا جای پای قومی بگذارد که خداوند همیشه آن ها را در کتاب خودش سرزنش می کند که کلام خدا را از موضعش تحریف کردند و حکم خدا را اجرا نکردند و یا کسانی که جز به گمان عمل نمی کنند. آن هم حکمی که هیچ سندی از آن نیست وصرفا با جدا کردن متنی از تفسیری که خود مفسر نیز ممکن است بدان باور نداشته باشد و با استفاده از تخیل کسی دیگر این حکم را ساختن چه بد کاری است . می بینیم که درباره ی این آیه قائلان به این که “یطیقون” به معنای “می توانند” هست قائل به این هستند که این آیه نسخ شده است و قائلان به این که این آیه نسخ نشده است نیز یطیقون را به گونه ای دیگر دیده اند.

حال مسئله ی دیگر این است که  اصلا واژه ی یطیقون وقتی به توانایی ترجمه شود حتی ممکن است مراد مفسرانی که ما می گوییم این معنا را در ذهن داشتند را نیز برنیاورد چرا که بسیاری از کسانی که به نسخ قائلند از یطیقون معنای یستطیعون را ممکن است مراد نکرده باشند و عجیب است که ما این چنین آزادانه این معنی را بدان بار کنیم به هر حال سیر کتاب بنت الشاطئ را ادامه می دهیم تا ببنیم او در این باره  چه می گوید :

و أصح الأقوال فيها عنده «أبى جعفر النحاس»، أنها منسوخة، و من لم يجعلها منسوخة فبمعنى يطيقونه على جهد.

و صحيح ترين گفته ها در میان گفتار کسانی که قائل به نسخ هستند را گفته ی ابی جعفر نحاس می شمارد و می گوید کسی که یطیقونه را به معنای مشقت بار می کند آن را منسوخ نمی داند

در ادامه می گوید که و نقل فيها «أبو بكر الجصاص» فى كتابه (أحكام القرآن) سورة البقرة، أقوالا ثلاثة. أنها منسوخة، و غير منسوخة، و أن حكم النسخ للصحيح المقيم و المريض المسافر، و الإفطار و الفدية للشيخ لا يرجى له قضاء فى أيام أخر

” ابوبکر الجصاص” در کتابش احکام قرآن سه قول را نقل کرده که یکی منسوخ بودن آن یکی غیر منسوخ بودن آن است و یکی این که این آیه برای کسی که مسافر نیست و سالم است نسخ شده اما برای کسی که مسافر و مریض است و پیری که امیدی نیست تا در ایام دیگری از سال بتواند قضای آن را به جای آورد این آیه نسخ نشده است

و عند «الزمخشرى»: أن يكون الحكم منسوخا، و أن يكون تأويل الآية على تقدير: يتكلفونه على جهد منهم و عسر، و هم الشيوخ و العجائز… و حكم هؤلاء الإفطار و الفدية، و هو على هذ الوجه غير منسوخ (الكشاف)

می بینیم که در این جا نظر زمخشری را نیز می آورد که کسانی که آیه را بر این تقدیر می بینند که : روزه آن ها را به مشقت و سختی می اندازد یعنی پیرمردان و پیرزنان حکم افطار کردن و طعام به مسکینان دادن برای آن ها باقی می ماند و و از این نظر این آیه منسوخ نیست.

و أما «القاضى أبو بكر ابن العربى» فقال فى كتابيه (أحكام القرآن، و الناسخ و المنسوخ) إن الآية منسوخة.

نظر دیگر ، نظر “قاضی ابوبکر ابن العربی”  است که در دو کتاب مذکورش آیه را منسوخ می داند

نقله القرطبى فى (جامع أحكام القرآن) فيما تقصى من أقوال فى الآية، ثم قال: «فقد ثبت بالأسانيد الصحاح عن ابن عباس، رضى اللّه عنهما، أن الآية ليست بمنسوخة، و أنها محكية فى حق من ذكر – الشيخ الكبير و المرأة الكبيرة و هما يطيقان الصوم، و المرضع و الحامل إذا خافتا على أولادهما أفطرتا و أطعمتا – و القول الأول، بنسخها، صحيح أيضا إلا أنه يحتمل أن يكون النسخ هناك بمعنى التخصيص»

می ببینیم که قرطبی در جامع احام قرآن نیز چنین رایی را می آورد در میان اقوالی که بر می شمارد و می گوید که در سندهای صحیح از ابن عباس رضی الله عنهما آمده که این آیه منسوخ نیست و درباره ی پیرمرد و پیرزن و کسانی است که می توانند روزه بگیرند و همچنین درباره زنی که کودک شیر خواره دارد و باردار است که از ترس فرزندانش افطار کند و طعام دهد – و گفته اول به نسخ آیه ، صحیح است ولی وقتی که  نسخ در این جا به معنای تخصیص گفته شود.

یعنی در صورتی نسخ آیه قول صحیحی است که بگوییم برای همه این آیه نسخ شده و برای افراد خاصی که می توانند روزه بگیرند ولی روزه آن ها را به رنج می کشاند نسخ نشده است واین روایتی که از ابن عباس نقل شده است را بخاری در کتاب صحیح خود آورده .

و حاصل الأمر عند «ابن كثير» فى تفسيره: «أن النسخ ثابت فى حق الصحيح المقيم بإيجاب الصيام عليه، لقوله تعالى: فَمَنْ‌ شَهِدَ مِنْكُمُ‌ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ‌ و أما الشيخ الفانى الهرم الذى لا يستطيع الصيام فله أن يفطر و لا قضاء عليه، لأنه ليست له حال يتمكن فيها من القضاء»

و در این جا نظر ابن کثیر را می بینیم که آن نویسنده ای که به گمان ما در بیراهی خطرناکی قدم گذاشته و سعی کرده تا از متن دین با تخیل و گمان شخصی و تکه کردن تفاسیر حکمی استخراج کند نیز از این تفسیر سوء استفاده ی عجیبی کرده است که می توانید در آن جا ببینید با این حال در این بخش می بینیم که ابن کثیر می گوید : « که نسخ در حق انسان سالم غیر مسافر به خاطر واجب بودن روزه بر او ثابت است به خاطر قول خداوند تعالی که : ” هر کس از شما به این ماه (رمضان) در آمد باید آن را روزه بگیرد اما پیرمرد سالخورده که توان روزه گرفتن ندارد می تواند افطار کند و اگر افطار کند قضایی به گردنش نیست ، چرا که در وضعیتی نیست که بتواند قضایش را به جا آورد.»

خداوند آشکارا در آیه بعد از آیه شریفه مورد مطالعه ما می گوید که هر کس به ماه رمضان وارد شود باید این ماه را روزه بگیرد و با لام امر ، به ما امر می کند تا ماه رمضان با وجوب روزه عجین باشد و حکم نهایی خداوند و آخرین حکم خداوند در سیر تمام ادیان است  چگونه می توان حکم آخر خداوند را انکار کرده و به پیش از آن برگشت و این جز گمراهی چیزی نیست ومسلما ندیده گرفتن یکی از واجبات متقن مسلمانان است .

و أوجز السيوطى فقال فى (إتقانه): قيل منسوخة بقوله تعالى: فَمَنْ‌ شَهِدَ مِنْكُمُ‌ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ‌ و قيل محكمة، و «لا» مقدرة.

و القول بأن لا «محذوفة و هى مرادة» مما تداوله عدد من المفسرين

سیوطی در گفته اش در اتقان خلاصه می کند داستان را که : گفته شده این آیه منسوخ شده است به خاطر قول خداوند تعالی که : ” هر کس از شما به این ماه (رمضان) در آمد باید آن را روزه بگیرد” و گفته شده محکم و غیر منسوخ است و ” لا” در این جا محذوف است که پیش از این اشاره ای به آن کردیم و یعنی در واقع “لا یطیقون” است که لا حذف شده و تعدادی از مفسرین به این امر اشاره کرده اند. و بنت الشاطئ نیز به آن اشاره می کند.

قال «أبو حيان» بعد أن ذكر أن القول بنسخها هو قول أكثر المفسرين:«و جوّز بعضهم أن تكون «لا» محذوفة، فيكون الفعل منفيّا، و تقديره: و على الذين لا يطيقونه.

و در این جا گفته ی ابوحیان را می آورد که بعد از این که می گوید قول به نسخ آیه قول اکثر مفسران است می گوید که بعضی از مفسران لا را محذوفه شمرده اند و جایز دانسته اند که فعل منفی می شود و تقدیر آن این است که : و على الذين لا يطيقونه : یعنی کسانی که نمی توانند

اگر بگوییم لا محذوفه است در این آیه باید بگوییم ترجمه آیه می شود کسانی که نمی توانند روزه بگیرند طعام مسکینی دهند

در این باره سخن های بیشتری می گوید و از ابیاتی استفاده می کند برای اثبات جواز حذف “لا” و ما به این جا می رسیم در گفته اش که برایمان مهم است و آن که :

و لعل الذين تأولوا الآية على تقدير حذف «لا» – صراحة أو مآلا، فهموا «يطيقونه» بمعنى: يستطيعونه.

و ليست الكلمتان: يطيقونه و يستطيعونه، سواء.

فى لفظ‍‌ الاستطاعة، حسّ‌ الطواعية و المواتاة و القدرة. و لو كان المكلّف بحيث يستطيع الصوم، فالتكليف قائم لا تقبل عنه فدية و لا قضاء. و به نفهم ما روى عن عطاء فى «الشيخ الكبير الذى لا يستطيع الصوم».

می گوید شاید کسانی که آیه را به تقدیر حذف لا گرفته اند –به صراحت یا در مفاد گفتارشان ، یطیقونه را به معنای یستطیعونه فهمیده اند . در حالی که دو کلمه : یطیقونه و یستطیعونه یکی نیستند. در لفظ استطاعة ، فرمان پذیری و مطیع بودن (انقیاد) و توانایی داشتن درک می شود و اگر مکلف بتواند روزه بگیرد ، تکلیف پابرجاست و فدیه و قضا از او قبول نمی شود و بدین وسیله آن چه را که از عطا روایت شده در موضوع ” پیرمرد سالخورده ای که نمی تواند روزه بگیرد” را می فهمیم …

و أما الطاقة فهى فى العربية أقصى الجهد و نهاية الاحتمال. و حين يقول العربى لصاحبه: هل تطيق هذا؟ لا يقولها إلا و هو يقدر أن هذا مما لا يحتمل و لا يستطاع.

و بهذه الدلالة على أقصى الجهد و نهاية الاحتمال، نقل لفظ‍‌ الطاقة إلى المصطلح العلمى فى الطبيعة و الرياضيات.

 

و اما طاقة -که یطیقون نیز از همین ماده آمده است- در عربی به معنای نهایت کوشش و تحمل و وقتی یک عرب به رفیقش می گوید : هل تطیق هذا؟ این را جز به این معنا که او توانایی و تحمل و شکیبایی این را ندارد نمی گوید. و این که بنت الشاطئ این را از کاربرد روزمره ی زبان استخراج می کند امر مهمی است چه کاربرد کلمه در متن است که می تواند به معنای اصلی کلمه ما را نزدیک کند وگرنه معنای جدای از بافت چندان شاید قابل اعتماد نباشد ما همین کاربرد در متن را در شعری که نویسنده ی لسان العرب ابن منظور نقل می کند نیز می بینیم که این ماده در همین معنا به کار برده می شود.

نویسنده اعجاز بیانی می گوید که به همین معنا یعنی نهایت کوشش و تحمل است که واژه طاقة به اصطلاحات علوم طبیعی و ریاضیات وارد شده است.

فندرك أن الأمر فى احتمال الصوم إذا جاوز الطاقة إلى ما لا يطاق، سقط‍‌ التكليف. لأنه لا تكليف شرعا بما لا يطاق، و اللّه سبحانه و تعالى لا يكلف نفسا إلا وسعها. فالحكم بالفدية فى الآية، غير وارد على من يستطيعونه، إذ التكليف مع الاستطاعة قائم.

و غير وارد كذلك على من لا يطيقونه، بسقوط‍‌ التكليف عمن لا يطيق.

و إنما الفدية تيسير على من يطيقونه، بمعنى من يستنفد الصوم طاقتهم و أقصى احتمالهم، فليسوا بحيث يستطيعون القضاء عدة من أيام أخر.

می دانیم که اگر کار در تحمل روزه به جایی برسد که طاقة به بیش از حد توانایی برسد تکلیف ساقط می شود ، به خاطر آن که تکلیف بر گردن کسی که توانایی ندارد نیست ، و خدای سبحان و تعالی هیچ کسی را بیش از توانش تکلیف نمی کند . در نتیجه حکم طعام مسکین دادن به جای روزه در این آیه برای کسانی که می توانند روزه بگیرند وارد نیست چرا که تکلیف با توانایی داشتن پابرجا می ماند.

در این جا دلیلی می بینیم از بنت الشاطئ در این که نمی توان گفت واژه ی “یطیقونه” به معنای کسانی که می توانند روزه بگیرند هست چرا که اگر می توانند دیگر تکلیف از آن ها ساقط نمی شود و اگر نمی توانند نیز خداوند تکلیفی بر دوش ناتوان نمی گذارد و این امر واضح و آشکاری است حالا می گوید که همچنین این حکم طعام دادن برای کسانی که نمی توانند نیز صدق نمی کنند به خاطر این که کسی که نمی تواند روزه بگیرد تکلیف از او ساقط می شود و طعام مسکین دادن یک سهل گیری برای کسانی است که می توانند روزه بگیرند  ولی کسانی که روزه همه ی توانشان را می گیرد و نهایت تحمل و بردباریشان را در پی دارد و آن ها کسانی اند که نمی توانند ایام دیگری را قضای آن روزه بگیرند.

در نتیجه اگر مروری کنیم بر آن چه در تفاسیر آمده است و آن چه از این کلمه برداشت می شود به چند مورد در انتها می رسیم :

۱- قولی مهم این است که مفسران می گویند:  “یطیقونه” به معنای این است که آن ها می توانند روزه بگیرند اما روزه گرفتن آن ها را با مشقت همراه می کند.

۲-برخی مفسران می گویند “یطیقونه” یعنی کسانی که نمی توانند و در این جا “لا” محذوف است و چنین چیزی در زبان عربی غریب نیست ، در نتیجه کسانی که نمی توانند روزه بگیرند می بایست طعام مسکینی دهند یا بیشتر …

۳- برخی مفسران “یطیقونه” را به معنای کسانی می دانند که می توانند روزه بگیرند و آن ها می گویند این حکم با آیه بعد از آن نسخ شده است که هر کس به ماه رمضان در آید باید آن را روزه بگیرد

۴- قول دیگر می تواند این باشد که “یطیقونه” به معنای کسانی است که می توانند و یا با مشقت می توانند اما نسخ شده است به وسیله ی آیه بعدی و تنها در موارد به خصوصی نسخ نشده است که سالخوردگان وزنان باردار و..را شامل می شود

ما قصد داریم که تفاسیر را به صورت جداگانه نیز بررسی کنیم اما در این جا دورنمایی از نظرات متفاوت را می بینیم که نقطه ی اشتراک همه ی آن ها این است که حکم همیشگی خداوند در آیه بعدی آمده است که می گوید باید مسلمانان ماه رمضان را روزه بگیرند.

اما اگر آیه بعد را در نظر داشته باشیم که خداوند تعالی می گوید کسانی که رمضان را دریابند باید این ماه را روزه بگیرند وآن وقت می گوید بر مریض و مسافر روزهای دیگری است و آن ها اگر رمضان نتوانستند روزه بگیرند روزهای دیگر سال را روزه بگیرند آن وقت به وضوح در می یابیم که روزه حتی بر مسافر و مریض نیز ساقط نمی شود و انسان تا جایی که توان دارد باید این ماه را روزه بگیرد وآیه محکم بی تردید برای کسانی است که می خواهند فرمانبر حکم خداوند باشند و خداوند در نهایت صراحت در این آیه هم وجوب روزه را گفته و هم آن که چگونه می توان آن را جبران کرد. در نتیجه وقتی ما این حکم را داریم نیازی به بسیاری از بحث های دیگر نمی بینیم چرا که این حکم از هر نظر آخرین حکم روزه در سیر تاریخی دین است. آخرین حکم خداوند نیز تنها به وسیله ی خود خداوند نسخ می شود و ما چون به این باور داریم که بعد از قرآن دیگر کتابی آسمانی نمی آید و دین کامل شده است این حکم نیز هیچ گاه نسخ نمی شود.

با این حال خلاصه کلام این که همه حکم آیه ۱۸۵ سوره بقره را پذیرفته اند با این تفاوت که برخی گفته اند سالخوردگان و کسانی که روزه به رنجشان می کشاند می توانند طعام مسکینی دهند به جای آن که روزه بگیرند و می بینیم که در این اجماع مفسران جای تردیدی نیست و در اختلاف آنان نیز هیچ امر دور از ذهن و تفسیری که بتواند ظاهر حکم روزه را دچار کوچکترین چالشی کند دیده نمی شود. و این همان حکمی است که همه ی مذاهب فقهی در طول تاریخ بدان باور داشته اند و می بینیم که اخبار از رسول الله صلی الله علیه وسلم مکرر نقل شده است در کتب بسیاری از احادیث صحیح در کتب معتبر شیعه وسنی که روزه از ارکان اسلام است و اسلام بر پنج چیز بنا شده است که یکی از آنان روزه است و آشکارا پیامبر اهمیت روزه را در یک حدیث بیان می کند و می گوید : اسلام بر پنج چیز بنا شده است : شهادتین ، نماز ، زکات  ، روزه رمضان و حج

در کتبی چون : صحیح بخاری ، صحیح مسلم ، سنن ترمذی ، سنن نسائی ، مسند احمد ، اصول كافي و کتب دیگر ذکر شده و حدیث صحیح شمرده شده ی تمام امت اسلام است و چگونه ممکن است انسان یکی از بنیان های دین که روزه است و حتی در حدیث می بینیم که با روزه رمضان نیز گفته شده است را این چنین بر اساس چند قول بریده شده از تفاسیر و روایات تفاسیری که صحت آن معلوم نیست دچار حکم تازه ای کند و آن هم اگر این اقوال صحیح باشند به آن ۴ قول گفته شده در بالا بر می گردند و هیچ مفسری غیر از این احکام را نمی گوید و حال این که ناگهان ما حکم جدیدی را برسازیم شاید چیزی فراتر از بدعت نهادن در دین و ندیده گرفتن حکم قرآن باشد .

در نتیجه به صورت کلی بنده بر این باورم که با توجه به کاربرد “طاقة” در زبان عربی و اعجاز بیانی قرآن به این معنا که یک کلمه نمی تواند با کلمه ی دیگری جایگزین شود و دارای معنای منحصر به فردی است “يطيقونه” با “يستطيعونه” به یک معنا نیست و در “یطیقونه” مشقتی نهفته است که تاییدی است بر سخن پیشینیانی که چنین به ما رسانده اند و در نهایت اگر هم به معنای “یستطیعونه” به کار برده شود در معنای کلی روزه و وجوب آن در ماه رمضان در میان امت اسلامی هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند…

بخش های دیگر نوشته را با بررسی ادامه تفسیر طبری و  تفاسیر متفاوت  ان شاء الله ادامه خواهیم داد…

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *