بیدلی در همه احوال خدا با او یود
او نمی دیدش واز دور خدایا می کرد
وقتی وارد رشته ی معماری شدم تا زمان فارغ التحصیلی چه به دوستانی که همکلاسیم بودند و چه باقی می گفتم دانشجویان معماری در دانشگاه جز به عنوان جنایت کاران معماری ایران پرورش داده نمی شوند، هر چقدر گذشت شواهد بیشتری برای اعتقاد به این امر پیدا کردم. همیشه چند سوال ذهنم را درگیر کرده بود. چرا پس از قاجار هیچ معماری ارزشمندی در ایران به وجود نیامد؟ چرا درست پس از آکادمیک شدن معماری ایران ، معماری به کلی از کشوری که هنر اصلیش معماری بود رخت بست؟ چرا از میان این همه سال که دانشگاه تاسیس شده است نمی توان مقاله ای یا کتابی از اهالی دانشگاه یافت که چیزی به معماری ایران افزوده باشد؟ چرا این اروپاییانی چون پوپ و هرتسفلد و گدار وگیرشمن هنر ایران را بهتر از دانشگاهیان شناختند وبررسی کردند و از ایرانیان تنها کسی که تالیفی ارزشمند در زمینه تاریخ معماری پدید آورد پیرنیایی بود که دانشگاه را برای بررسی معماری رها کرد؟
پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران آرزو وآمال تمام دانشجویان و دانش آموزان هنر ایران است. و این پردیس به همراه دانشگاه شهید بهشتی و تا اندازه ای دانشگاه علم وصنعت خود را سردمدار هنر معماری ایران می نامند، این مراکز نفوذ بسیار زیادی بر معماری ایران پیدا کردند و جالب است بدانیم که سقوط معماری ایران در ارتباط نزدیک با تاسیس مدرسه عالی معماری بود که یکی از بنیان های دانشکده هنرهای زیبای تهران است در کنار این مدرسه مدرسه ی دیگری به نام مدرسه ی صنایع مستظرفه نیز قرار داشت که از مجموع این دو پردیس کنونی تشکیل یافته است این دو مدرسه جنایتکاران نخست تاریخ معماری ایران بودند که ننگ تقلید خارجی را بدون تاثیر مثبت داخلی پذیرفتند و این هم به خاطر پرورش اساتیدی بود که کورکورانه در غرب آموزش دیدند و سپس همان نظریات غربی را به ایران بدون آن که ایران را شناخته باشند وارد کردند استادان نخستین در این جنایت کمی بهتر از اساتید کنونی بودند چرا که آن ها ممکن بود نظریات غربی را تا اندازه ای بهتر از امروزیان شناخته باشند اما اکنون علاوه بر بدفهمی معماری غرب آرزوی تقلید از آن را نیز در ذهن می پرورانند.
چرا دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه شهید بهشتی، علم وصنعت و تربیت مدرس سکوت کرده اند؟ آیا منتظر ترجمه ی جدید یک منبع غربی هستند تا کار خود را به آن صورت انجام دهند؟ چرا مدتی است خبری از دفاع از تقلید نیز چون گذشته شنیده نمی شود؟. چه بر سر ایرانی که بزرگ ترین هنرمندانش هیچ گاه حاضر نبودند به خاطر نام کار کنند و یا نمی خواستند هیچ گاه نامشان را بر اثرشان بگذارند آمده و بر سر مقدس ترین هنر ایران چه آمده است؟
آیا این موضوع ها باعث شده بود که معمار بزرگ ، فرانک لوید رایت برای دانشجویان معماری وصیت کرد که: دانشگاه را رها کنید آیا به این خاطر بود که تادائو آندوی ژاپنی هیچ گاه پا به دانشگاه نگذاشت، شاید تا اندازه ای شباهت هایی میان دانشگاه های دنیا در این زمینه باشد ، این دانشگاه نبود که سبک های غنی معماری غرب را پدید آورد این معماران بزرگ مستقل از دانشگاه بودند که این کار را کردند.
شکوه معماری ایران همیشه با شکوه تمدنش همراه بوده است. و نتیجه ی منطقی هر تمدن بزرگی شکوه هنر آن نیز خواهد بود. اما با امیدهایی که در رشته های دیگر ممکن است کسی ببیند ،آیا با این وضعیت امیدی هست که معماری ایران برگردد؟ آیا می توانیم امید داشته باشیم که ایران دوباره به یکی از سردمداران معماری جهان شود؟ پوپ در ایران این امید را دید، آرزو می کنیم که این اتفاق بیفتد ولی نباید این آرزو را از اهالی تزویر و ادعای دروغین انتظار داشت که :
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات وسنگ به جام اندازد