اسدود:
روستا پیش از نکبت
(برگرفته از کتاب «تا فراموش نکنیم» از دکتر ولید الخالدی)
روستای اسدود بر فراز تپهای شنی قرار داشت که مشرف بر چشماندازهای گستردهای به سمت شرق، شمال و جنوب بود و در برابر تپهای بلندتر به سمت غرب قرار میگرفت. این تپه در واقع انباشتهای بود از بقایای چندین سکونتگاه که پیشتر با همین نام وجود داشتهاند. اسدود تقریباً پنج کیلومتر از ساحل دریا فاصله داشت و در امتداد جادهی اصلی ساحلی قرار گرفته بود. نام آن برگرفته از شهر باستانی «إسدود» است که قدمتش دستکم به قرن هفدهم پیش از میلاد بازمیگردد.
در کتاب مقدس (سفر یشوع، فصل ۱۳، آیههای ۱–۳ و ۴۷) آمده که اسدود یکی از پنج شهر بزرگ فلسطینیان بوده است. باید میان آن و بندر ساحلیای که در عهد باستان به نام «أزوتس پارالیوس» شناخته میشد (یعنی «آزوتس ساحلی»)، تمایز قائل شد. میان این بندر و اسدود، تپههای شنی به عرض پنج کیلومتر فاصله داشت. پس از ویرانیای که در قرن دوم پیش از میلاد به دست مکابیان بر شهر وارد آمد، این مکان کمتر از یک قرن بعد بهعنوان شهری رومی بازسازی شد و در آن دوره «آزوتس» نام گرفت. در دورهی بیزانسی، بندر از خود شهر اصلی از لحاظ اهمیت پیشی گرفت.
در قرن هفتم میلادی، اسدود به قلمرو حکومت اسلامی درآمد. جغرافیدان ایرانی «ابن خرداذبه» (متوفی به سال ۹۱۲ میلادی) از آن با نام «أزدود» یاد کرده و آن را یکی از ایستگاههای پُستی بین رمله و غزه دانسته است. گفته میشود که سلطان مملوکی «الملک الأشرف قایتبای» در سال ۱۴۷۷ میلادی هنگام سفر به دمشق از این روستا عبور کرده است.
در سال ۱۵۹۶، اسدود روستایی در ناحیهی غزه (لواء غزه) بود و ۴۱۳ نفر جمعیت داشت. ساکنانش مالیاتهایی بر محصولات مختلفی از قبیل گندم، جو، کنجد، میوهها، بزها و کندوهای عسل پرداخت میکردند. زائر مصری و صوفی، مصطفی أسعد اللقیمی، در سال ۱۷۳۰ میلادی نوشته که پس از ترک غزه، به اسدود سفر کرده است.
در اواخر قرن نوزدهم، روستای اسدود در امتداد انحنای شرقی تپهای کمارتفاع که با باغها پوشیده شده بود، گسترده شده بود. خان (رباط کاروانی) ویران آن زمان در جنوبشرقی روستا واقع شده بود. خانهها از خشت ساخته شده و یکطبقه بودند و حیاطی داشتند که دیواری خشتی آن را احاطه کرده بود. دو منبع اصلی آب روستا — یک چاه سنگی و یک حوض — در میان باغهایی از نخل و انجیر قرار داشتند. پیش از جنگ جهانی اول، راهنمای مسافران بیدِکِر جمعیت روستا را حدود ۵۰۰۰ نفر تخمین زده بود و آن را در دامنهی تپهای با چشماندازی بر تپهای بلندتر توصیف کرده بود.
اکثریت ساکنان اسدود مسلمان بودند. در روستا دو مسجد و سه مقام (زیارتگاه) به شخصیتهای دینی و تاریخی اسلامی وجود داشت. ساکنان بهاشتباه باور داشتند که یکی از این مقامات، مقام صحابی جلیلالقدر سلمان فارسی است. این مقام درون مسجدی قرار داشت که در دوران سلطان مملوکی الظاهر بیبرس (۱۲۵۹–۱۲۷۷ میلادی) ساخته شده بود. مقام سوم متعلق به احمد أبو الإقبال بود.
در اسدود دو مدرسهی ابتدایی دایر بود: یکی برای پسران (تأسیس در سال ۱۹۲۲) و دیگری برای دختران (در سال ۱۹۴۲). در میانهی دههی ۱۹۴۰، شمار دانشآموزان پسر ۳۷۱ نفر و دختران ۷۴ نفر بود. اسدود دارای شورای محلی (شهرداری) بود.
کشاورزی ستون فقرات اقتصاد روستا بهشمار میرفت. محصولات اصلی آن میوهها — بهویژه مرکبات، انگور و انجیر — و غلات، بهخصوص گندم بود. در سالهای ۱۹۴۴–۱۹۴۵، مجموعاً ۱۹۲۱ دونم زمین آبی یا باغی در روستا وجود داشت. کشاورزی روستا به باران و استخراج آب از چاههایی به عمق ۱۵ تا ۳۵ متر وابسته بود.
علاوه بر کشاورزی، مردم روستا در تجارت نیز فعال بودند. در اسدود چندین مغازه وجود داشت و بازار هفتگی آن چهارشنبهها برگزار میشد و مردم روستاهای مجاور را جذب میکرد. وجود ایستگاه قطار در اسدود که بخشی از خط آهن ساحلی بود، به رونق تجارت کمک میکرد.
در نزدیکی اسدود نه «خربه» وجود داشت که آثار متنوعی را در خود جای داده بودند، از جمله قطعات سفالی، کفپوشهای موزاییکی، حوضها و آسیاب روغن زیتون قدیمی. کاوشهای باستانشناسی نشان داده که این مکان تقریباً بهطور مستمر از قرن هفدهم پیش از میلاد تا سال ۱۹۴۸ مسکون بوده و پررونقترین دوران آن به قرون چهاردهم و سیزدهم پیش از میلاد بازمیگردد.
اشغال روستا و پاکسازی قومی
هنگامی که نیروهای مصری در ۱۵ مه ۱۹۴۸ وارد فلسطین شدند، اسدود یکی از نخستین اهداف نظامی آنان بود، و وظیفهی استقرار در آن به گردان نهم ارتش مصر سپرده شد. اما در ۳۱ مه، گردان جدیدی به جبهه رسید و طبق گفتهی رئیسجمهور فقید مصر، جمال عبدالناصر (که در آن زمان افسر ستاد در آن گردان بود)، اسدود به گردان ششم واگذار شد. رسانههای خارجی خبر حضور نیروهای مصری در اسدود را گزارش نکردند، با اینکه این روستا بر خط تماس مستقیم میان نیروهای مصری و اسرائیلی قرار داشت.
نیروهای اسرائیلی برای مدتی کوتاه جادهی بین المجدل و اسدود را قطع کردند، اما نیروهای مصری توانستند آنها را عقب برانند و خطوط تدارکاتی خود را بازگشایی کنند. این رویداد در چارچوب عملیات نظامی اسرائیل با نام «عملیات برق» رخ داد.
دستورالعملهای عملیات ارتش اسرائیل حمله به مناطق المجدل، اسدود و یبنه را شامل میشد و هدف از آن، «برانگیختن فرار ساکنانِ سکونتگاههای کوچکتر منطقه» بود. این حمله از سه محور در روزهای ۲ و ۳ ژوئن/حزيران انجام شد و به گفتهی تاریخنگار اسرائیلی «بنی مورِیس»، باعث فرار هزاران نفر از ساکنان محلی گردید.
در گزارشی که در روزنامهی نیویورک تایمز منتشر شد، آمده بود که «خونبارترین نبرد در جنوب کشور» در سوم ژوئن در اطراف اسدود رخ داد. چند روز بعد، در ۹–۱۰ ژوئن، حملهی دیگری از سوی نیروهای اسرائیلی صورت گرفت. فردای آن روز، نخستین آتشبس جنگی به اجرا درآمد.
در تمام طول این آتشبس، جمال عبدالناصر در اسدود مستقر بود و فعالیتهای نظامی اسرائیل را زیر نظر داشت. در فاصلهی میان دو آتشبس، یگانهایی از نیروهای کماندوی اسرائیل به منطقهی اسدود حملهور شدند. در گزارشی مصور که نیویورک تایمز در تاریخ ۱۶ ژوئن منتشر کرد، آمده بود که این یگانها تا خطوط مقدم نیروهای مصری در اسدود پیشروی کردند.
اما اشغال اسدود تا پایان آتشبس دوم در اکتبر ۱۹۴۸ به وقوع نپیوست. در آغاز عملیات «یوعاف» (رجوع شود به: بربرة، قضاء غزه)، این روستا از دریا و هوا بمباران شد و در مرحلهی پایانی این عملیات، به دست نیروهای اسرائیلی افتاد.
مراحل ابتدایی عملیات یوعاف با بخشهایی از عملیات «ههار» که توسط تیپ گفعاتی در شمال اجرا میشد، مرتبط بود. این تیپ چندین روستا از قضاء الخلیل را اشغال کرد، در حالی که سایر نیروها مشغول اجرای عملیات یوعاف بودند. در تاریخهای ۲۲–۲۳ اکتبر، بسیاری از روستاهای قضاء الخلیل سقوط کردند. بسیاری از ساکنان نواحی کوهستانی الخلیل پیش از رسیدن نیروهای اسرائیلی فرار کردند و آنهایی که باقی مانده بودند، بهزور به سمت شهر الخلیل رانده شدند.
در پایان دو عملیات «ههار» و «یوعاف» در هفتهی پایانی اکتبر ۱۹۴۸، این دو منطقهی عملیاتی در یکدیگر ادغام شدند. نیروهای اسرائیلی در ۲۳ اکتبر از خطوط نیروهای مصری گذشتند و مناطق تحت اشغال خود در جبال الخلیل را به دالان منتهی به بیتالمقدس متصل کردند.
نیویورک تایمز گزارش داد که بمبافکنهای ارتش اسرائیل از تاریخ ۱۸ اکتبر بهمدت سه شب پیاپی «تقریباً بدون هیچ مانعی» به سوی اهداف تعیینشدهی خود حرکت کردند و این اهداف شامل اسدود نیز میشد. در نتیجهی این بمبارانها، نیروهای مصری در آستانهی محاصره و انزوا قرار گرفتند و از طریق جادهی ساحلی به سوی جنوب عقبنشینی کردند.
اکثر غیرنظامیان باقیمانده نیز همراه ستونهای ارتش مصر، پیش از ورود نیروهای اسرائیلی در تاریخ ۲۸ اکتبر، گریختند. «بنی مورِیس» گزارش داده که حدود ۳۰۰ تن از ساکنان روستا باقی ماندند و پرچم سفید برافراشتند، اما «فوراً بهسوی جنوب رانده شدند». با این حال، در اطلاعیهی نظامی اسرائیلی که در روز اشغال اسدود منتشر شد، آمده بود که نیروهای اسرائیلی «به درخواست هیئتی از ساکنان عرب محل، وارد روستا شدند».
روستا امروز
بیشتر خانههای روستا ویران شدهاند و پوششی از علفهای هرز و خارها بر ویرانهها گسترده شده است. اندکی به سمت جنوبِ مرکز محل روستا، مسجد بزرگی ویرانشده بهچشم میخورد که هنوز ستونهای فروریختهاش پابرجاست، و درها و پنجرههای قوسیشکل آن، شکل و شمایل متمایز خود را حفظ کردهاند.
در فاصلهی حدود ۲۰۰ متری بهسمت جنوبغربی این محل، دو مدرسهی متروکه قرار دارند، و اندکی آنسوتر، بهسمت جنوب، یک مقام (زیارتگاه) رهاشده دیده میشود.
خیابان اصلی روستا هنوز از میان محل عبور میکند. در سمت شرقی روستا، بنایی بزرگ و بلااستفاده همچنان پابرجاست. در اطراف محل، درختان نخل، دوم (گونهای نخل بومی آفریقای شمالی) و سرو پراکندهاند.
در امتداد حاشیهی شمالی روستا، که در موازات لبهی جنوبیاش قرار دارد، بستانی از درختان آووکادو کاشته شده، و در جنوب آن، زمینهای زراعی اسرائیلی گسترده شدهاند.
شهرکهای صهیونیستی بر اراضی روستا
در سال ۱۹۵۰، دو شهرک صهیونیستی به نامهای «سدی عزیاهو» (کد آماری: ۱۱۹۱۲۹) و «شتولم» (کد آماری: ۱۲۰۱۳۱) بر اراضی این روستا، در شرق محل اسدود، تأسیس شدند.
همچنین دو شهرک دیگر به نامهای «بنی دروم» (۱۲۱۱۳۶) و «غان هدروم» (۱۲۱۱۳۴) در شمال محل روستا تأسیس شدند، اما هر دو بر اراضی متعلق به اسدود بنا شدهاند.
