نگاهی ویژه به سارا تیزدیل/ ترجمه شعر برای E

نگاهی ویژه به سارا تیزدیل/ ترجمه شعر برای E

با توجه به حدودا ناشناخته بودن ساراتیزدیل شاعر زن آمریکایی و با توجه به ویژگی های قابل توجهی که شعرهای این شاعر انگلیسی زبان دارد، تمرکز بخش شعر ترجمه این سایت ، بیشتر بر روی این شاعر می باشد و به همین خاطر مروری کوتاه بر این شاعر را لازم می بینم. امید آن که مورد توجه قرار گیرد.

پایگاه اینترنتی “بنیاد شعر”(poetry foundation)  درباره ی سارا تیزدیل می گوید که “بیشترین تحسین عمومی را به خاطر زبردستی در شعر شورآفرینش که حول نگرش های متغیرانه ی یک زن درباره ی زیبایی ، عشق و مرگ بود برانگیخت” بیشتر طرح شعرهای سارا تیزدیل از نگاه این پایگاه به سال های زندگی او در سنت لوییس که پناهگاه این زن جوان بود برمی گردد تا آن زنی که در نیویورک در سال ۱۹۳۳ در ناامیدی و افسردگی اقدام به خودکشی کرد.

سارا تیزدیل اولین جایزه ی شعر کلمبیا را در سال ۱۹۱۸ از آن خود می کند، این جایزه همانی است که بعدا نام جایزه پولیتزر شعر را از آن خود می کند. بیشترین تحسین در منتقدان را زبان موسیقایی و احساس شورانگیز سارا تیزدیل داراست. این پایگاه جمله ای منتشر شده در نیویورک تایمز را درباره ی ساراتیزدیل نقل می کند که وجه موسیقایی او را به خوبی یادآور می شود : “دوشیزه تیزدیل همیشه، اولین وآخرین خنیاگر است.”

اگر چه می توان گفت تا اندازه ای از موسیقی شعر تیزدیل در ترجمه کاسته می شود وفضا دگرگون می گردد ، اما آن فضای شورانگیزی که در بالا از آن یاد شد و یادآور احساسات شورانگیز این زن جوان است در کنار ادبیت متن در شعر برگردان شده ی او نیز سعی شده که نشان داده شود.

در این چند شعری که تاکنون در سایت قرار داده شده و در این مدت که به صورت ویژه  به سارا تیزدیل پرداخته می شود بر روی سایت قرار می گیرد چند ویژگی اصلی رخ می نماید ، از بین بردن مرز مکان های متنوع در خیال شاعر که مدام ما را به این سو و آن سو می برد به همان گونه که ما را در زمان نیز می گرداند و به آن جایی که می خواهد رهنمون می کند، ما را به خاطره هایش پیوند می زند و خاطره هایش نیز او را به تجربه ی کنونیش می کشانند ، تمام توصیفات را از تجاربی که می تواند یک انسان داشته باشد با ادبیتی شیرین بیان می کند و آن گاه آن را به تجربه ای شخصی پیوند می زند.

اما درباره ی شعری که در ادامه می آیند ، زمان و مکان به همان گونه تغییر می یابند و درهم می شکنند و علاوه بر آن شتاب سریع خیالات را به یکباره به آرامشی مطلق می رسانند جایی که مرز میان اندیشه و خیال نیز از میان می رود و “اندیشه ی تو” آرامش مطلق می شود و “راه رسیدن به اندیشه ی تو” می شود یک درآمد مبهم و این همان زیبایی است ، یعنی اندیشه ی تو چیزی فراتر از زیبایی است و چیزی فراتر از درک شدن چرا که آن چه درک می شود و حتی خود زیبایی گویی سایه ای از این اندیشه است.

 

برای E

 

به یاد زیبایی در شب افتادم

در برابر سکوت های سیاه برخاستم تا ببینم

باران آفتاب بر روی ایتالیا را

و رویای راولوی سبز بر بلندای خویش

به یاد موسیقی در تاریکی افتادم

به یاد درخشش شتاب آلود و منزه فوگ باخ

و آواز آب دونده بر صخره ها

چون زمانی که در جنگل های انگلیسی به چکاوک گوش سپردم

 

اما تمام زیبایی چیزی نیست

جز یک درآمد مبهمی به اندیشه درباره ی تو

تو لطیف ترین روحی که تاکنون شناخته ام

دلدار زیبایی، سلحشورترین وبهترین

اندیشه های من تو را جستجو می کند آن چنان که امواج ساحل را

و آن گاه که به تو می اندیشم آرام می گیرم

 

 

درباره ی اسامی به کاربرده شده :

راولو : شهری در ایتالیا است که در کنار ساحل و بر بلندی قرار گرفته است ، تصویر این نوشته عکسی از این شهر است.

فوگ: قطعه ای موسیقایی دو یا چند صدایی است که تمی تکراری اما در گام های متفاوت دارد و یکی از معروف ترین نوع های این قطعه از آن باخ است که شاعر از آن یاد می کند.

پرلود: در شعر ترجمه شده “درآمد” چرا که با موسیقی ما نیز همخوانی دارد اما در موسیقی کلاسیک غرب نیز این واژه تقریبا به همین معنا استفاده می شود ونام بسیاری از قطعات موسیقی است.

 

ترجمه اسدالله مظفری

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *