من ، نیز…/سه شعر از لنگستون هیوز

من ، نیز…/سه شعر از لنگستون هیوز

۱-من، نیز

من، نیز، آمریکا را آواز سر می دهم

من برادر سیاه ترم

وقتی مهمان ها می آیند

آن ها مرا به آشپزخانه می فرستند تا آن جا غذا بخورم

اما من می خندم

و خوب می خورم

و قوی می شوم

فردا

پشت میز خواهم بود

آن گاه وقتی مهمان ها بیایند

هیچ کس جرات نمی کند به من بگوید:

برو در آشپزخانه غذا بخور

به علاوه ،

آن ها می بینند که من چقدر زیبایم

و شرمنده می شوند

من ، نیز ، آمریکا هستم

…..

۲-آواز باران ماه آوریل

بگذار باران تو را ببوسد

بگذار باران با قطره های زلال نقره ای بر سرت بکوبد

بگذار باران برایت لالایی بخواند

باران برکه های آرامی در کنار پیاده رو می سازد

باران برکه های دونده در ناودان را می سازد

باران آهنگ لالایی کوچکی را بر بام خانه ی ما

شبانه می نوازد

و من باران را دوست دارم

…………..

۳-من به رویاهایم ادامه می دهم

رویاهایم را بر می دارم و از آن ها گلدانی برنزی می سازم

و فواره ای گرد با مجسمه ای زیبا در مرکزش

و آوازی با قلب شکسته و آن وقت از تو می پرسم :

آیا رویاهایم را می فهمی ؟

بعضی وقت ها می گویی می فهمی

بعضی وقت ها می گویی نه

هر کدام را بگویی فرقی ندارد

من به رویاهایم ادامه خواهم داد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *