بسم الله الرحمن الرحيم
بررسی مسئله حجاب (امرِ موردِ اتفاقِ امت):
در این روزگار شاید مسائل مهمتری از حجاب در سرزمین مسلمانان وجود دارد از جمله جنگ های متوالی که مردم مسلمان را همیشه و هرجا قربانی خویش کرده و رباخواری ساختاری که ملت مسلمان را به حرام آلوده و اهمیت ندادن به واجبات متقن دینی چون نماز ، زکات و روزه ، و بهتر آن است كه امت مسلمان به جاي اين مسائل که همیشه دربرابر آن ها اجماع وجود داشته است به فکر نجات دین خدا از حرام و جنگ و امثال این ها باشند. با این حال واضح است که تحت هر شرايطي و در هيچ مسئله اي نمی توان دین خداوند را برای خوشایند ملتی تغییر داد و حکم خداوند با زمان تغییر نمی کند بلکه درست برعکس، این امر خداوند است که باید احکام زمان را تغییر دهد.
حال مسئله ی حجاب مسئله ای است که اگر چه سخت گیری های بیش از اندازه بر آن خارج از دایره ی دینی است اما انکار وجوب آن به همان صورتی که نتیجه اجماع امت اسلامی در تمام تاریخ بوده است نیز امری غیر دینی است. هیچ کس با نپوشیدن حجاب از دایره دین خارج نمی شود و همچنین با نگرفتن روزه و …اما انکار مسائل اساسی دین حکم دیگری دارد چرا که انکار آیات قرآن است و البته درباره ی حجاب هیچ گاه مانند مسئله ی نماز ، زکات ، روزه و جهاد سختگیری وجود نداشته است و از نظر دینی هیچ اجباری در کار نبوده همان طور که برای خواندن نماز و رفتن به جهاد نیز هیچ اجباری در کار نبوده است و وجود اجبار دردین بی شک خواست خداوند نیست ، اما شاید نپرداختن به مسئله حجاب در تاریخ خود دلیلی بر طبیعی بودن این مسئله در این همه سالی است که بر سنت زنده اعمال اسلامی گذشته است و یکی از دلایل آشکاریست برای این که مناقشه درباره آن نخواهد توانست چیزی را جز وجوب آن به همان صورت حدااقلی یعنی پوشش سر وبدن را در بر داشته باشد.
طبقه ی دینی در اسلام ، مسیحیت و یهود با مسئله ی حجاب شاید چندان مشکلی نداشته باشد ، و پذیرش این مسئله در طبقات دینی در طول تاریخ و عدم جدال (دستکم در اسلام) با آن خود گویای وجود بی تردید اصل حجاب به عنوان پوشش ادیان آسمانی است اگرچه این پوشش در سنت یهودی ، مسیحی نیز وجود دارد و متن کتاب مقدس نیز آن را تایید می کند ، اما درباره ی آن از یک طرف سختگیری های غیر دینی و از طرف دیگر سهل گیری هایی خارج از دین صورت می گیرد که به این خاطر لازم است درباره ی آن نکاتی گفته شود
خداوند در آیه ۳۱ سوره نور می فرماید :
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ
و به زنان مومن بگو از چشم هایشان فرو بگیرند( بخشی از نگاهشان) و شرمگاهشان را حفظ کنند و زینت هایشان را جز به قدری که از آن ها آشکار است آشکار نسازند و روسری های خویش را بر گریبان خویش بیندازند
در این آیه شریف می بینیم که خداوند می گوید زنان مومن “خمر” که جمع “خِمار” است را بر گریبان خویش بیفکنند .
بر اساس نکات ومسائلی بررسی آیه شریفه را آغاز می کنیم :
۱-قرآن آخرین کتاب خداست
۲-حکم خدا تنها به وسیله ی خود خداوند نسخ می شود
۳- بر طبق آیه ۷ سوره آل عمران ، آیات محکم نیازمند تاویل نیستند
۴- آیاتی که خداوند مومنان، مسلمانان یا انسان ها را با آن امر می کند نمی تواند متشابه باشد چرا که در آن صورت ابهام آیه مانع امر به همه ی گروه ها خواهد شد ( رجوع شود به : قرآن کتاب آسان)
۵- بر اساس ۳ و ۴ ، آیه امر حجاب باید محکم شمرده شود ، و معنای کلمات ، معنای طبیعی و روزمره و نزدیک ترین معنی به ذهن عامه مردم که قرار است بدان ها امر شود در نظر گرفته شود ، در غیر این صورت با چند معنایی آیه محکمی که قرار است یک امر الهی را بیان کند روبروییم که با اراده خداوند همخوانی ندارد
۶- در آیه شریف از کلمه “خمر” استفاده شده است که باید بر گریبان زده شود و “خمر” جمع کلمه “خمار” است و معنای “خِمار” ، مقنعه ، روسری ویا به صورت کلی آن چیزی است که با آن سر پوشانده می شود و حتی می بینیم که معنای دیگری از “خِمار” اگر یافت شود نیز نیازمند پیدا کردن موردی منفرد در میان انبوه معنای طبیعی آن است که اگر کسی ادعای یافت معنای متفاوتی دارد باید با دلیل این معنای متفاوت دور از ذهن را بیان کند ، اگرچه حتی در صورت یافت این معنای دور از ذهن نیز بر اساس نکات ۳ ، ۴ و ۵ نمی تواند آن را به آیه محکم قرآن و آیه امر قرآن بار کند.
معنای خِمار در تهذیب اللغة ازهری (قرن ۴ هجری) : الخِمَارُ: ما تُغَطِّي به المرأَةُ رَأْسها (خمار چیزی است که زن با آن سرش را می پوشاند)
و معنی دیگری برای این کلمه اصلا ذکر نمی شود
برای کسانی چون ابن فارس نویسنده معجم مقاییس اللغه (متوفی قرن ۴ هجری) و راغب اصفهانی نویسنده مفردات قرآن (متوفی قرن ۵ هجری ) اختلاف معنای این کلمه و جدل بر سر معنای آن گویا هیچ اهمیتی ندارد و معنای آن شاید آن قدر نزد آن ها واضح است که نیازی به بحث در این کلمه ندیده اند الله اعلم
ابن سیده ( متوفی قرن ۵ هجری) در کتاب المحكم و المحيط الأعظم این گونه می نویسد الخِمَار: النَّصيف
و حالا نصیف چیست ؟ و درباره آن آورده شده که عمامه و هر چیزی که با آن سر را می پوشانند می باشد با این حال این معناهای مشترک میان این دو کلمه است و به صورت واضح تر ابن سیده سخنی نگفته و منظورش را امری دور از ذهن گرفتن چندان بخردانه نیز نیست چه معنای ظاهری کلمه عمامه و مانند آن است.
ابن اثير (قرن ۶ و متوفی قرن ۷ ) در النهاية في غريب الحديث و الأثر در توضیح حدیث : «أنه كان يمسح على الخفّ و الخِمَار» ( او بر موزه و عمامه مسح می کشید) می آورد : أراد به العمامة، لأن الرجل يغطّى بها رأسه، كما أن المرأة تغطّيه بِخِمَارِهَا ، یعنی مراد از خمار عمامه است ، به خاطر این که مرد با آن سر خود را می پوشاند همان طور که زن سر خود را با خمارش می پوشاند
ببینید که در این حدیث شریف مراد از خِمار آشکارا همان عمامه یا پوشش سر است و گرنه مسح در وضو مگر بر عضو دیگری جز سر وخفین در نزد اهل سنت و سر و پا در نزد شیعه جایز است؟ و واضح است که در این جا مراد از خمار چیزی جز پوشش سر نمی تواند باشد
در لسان العرب نیز ابن منظور (قرن ۷ و متوفی قرن ۸) می آورد : و الخِمَارُ للمرأَة، و هو النَّصِيفُ، و قيل: الخمار ما تغطي به المرأَة رأْسها یعنی خمار همان نصیف است و گفته شده که خمار آن چیزی است که زن با آن سر خود را می پوشاند
می بینیم که در این فرهنگ لغات اصلا به ذهن نویسندگان معنای دیگری از خمار نمی رسد حال کسی که ادعای معنای دیگری از این کلمه داشته باشد سوای از این که در صورت وجود معنای دیگر نیز ربطی به آیه محکم قرآن نخواهد داشت ، کار بسیار سختی برای نشان دادن این معنای دیگر دارد.
با توجه به این معنای ظاهری ، طبیعی و روزمره کلمه ی خِمار جای هیچ شکی باقی نمی ماند که خداوند به پیامبر می گوید تا به زنان مومن امر کند با مقنعه یا عمامه خویش بر گریبان خویش زنند و گریبان خود را با آن بپوشانند
۷- اگرچه زینت می تواند امری فرهنگی شمرده شود ، اما پوشش سر و گریبان با توجه به نکته ۶ امری غیر فرهنگی است ، یعنی در هر فرهنگی که اسلام بدان وارد شده است ، همان طور که در تاریخ نیز دیده ایم پوشش سر و گریبان واجب بوده است.
این ها نکاتی است که به صورت مجمل درباره آیه شریفه آورده شد و به نظر می رسد اشتباهاتی درباره ی آیه شریفه نیز در برخی از بررسی ها به وجود آمده است.
بررسی آیات دیگر نیز نشان می دهد که خداوند در پوشش بودن زنان را دوست می دارد و این امر از صحبت کردن زنان در ورای حجاب و همچنین فروهشتن پوشش خویش برمی آید با این حال تا همین جا درباره قرآن کریم بسنده می کنیم و چند نکته دیگر را به صورت خلاصه بیان می داریم :
وقتی بر مسئله ای در طول تاریخ اجماع امت وجود دارد نمی توان آن را با احتمال و ظن و گمان دچار تردید کرد ، اجماع امت بر یک مسئله مانند حدیث متواتر و آیات قرآن حجت است ، چه همین امت انتخاب خداوند برای نگهداشتن ظاهر دین بوده است و اعتماد نکردن به اجماع آن ها و تکیه بر گمان، خیال و احتمال امری نیست که عقل آن را برتابد و دین آن را نکوهش نکند ، اجماع امت در کنار سنت عملی زنده یکی از محکم ترین دلایل است و نتیجه های تزلزل ناپذیری در پی خواهد داشت چرا که ما در همین امت درباره کوچک ترین مسائل فقهی اختلاف نظرهای زیادی داریم که از صحابه تا کنون درباره ی آنان مباحثه صورت می گرفته است پس چگونه است که مسئله ی حجاب فرو گذاشته می شود؟ چون درباره ی آن اختلافی وجود نداشته است.
هیچ دلیلی وجود ندارد برای عدم مخالفت فقها با مسئله حجاب جز این که چنین امری امر دینی و مورد تایید دین بوده است وگرنه عالمانی که در زندان امیران به تازیانه گرفته شدند و تحت شکنجه قرار گرفتند چه ابایی از مطرح کردن این چنین مسئله ای داشتند ؟ آن هم مسئله ای که برخی از خود امیران گویا چندان با آن مشکلی نداشتند و نقش حمام کاخ امیران اموی این را نشان می دهد. با این حال مثلا ابوحنیفه ای که خود به زندان می رود یا تازیانه می خورد و امام مالک که او را نیز زندان می کنند و احمد حنبل که به ضرب تازیانه او را می زنند و یا ائمه علیهم السلام چه ابایی دارند که این مسئله را به چالش بکشند ، وقتی می بینیم که بر سر این مسئله هیچ مناقشه و جدلی وجود ندارد ، شکی نمی کنیم که این همان مسئله ایست که میان صحابه وائمه در آن اختلافی نبوده و دلیلی برای اختلافی نیز دیده نمی شده است.
تا این جا می دانیم که دستکم پوشش سر و گریبان جزئی از حجاب واجبی است که قرآن به آن اشاره می کند حال ممکن است برای فرهنگی پوشش سر عمامه باشد برای یک فرهنگ روسری خاصی باشد ، دین با وجود فرهنگ های متفاوت نه تنها مشکلی ندارد بلکه وجود آن ها را ضروری می بیند : يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ : یعنی ای مردم همانا ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را قبیله ها و طایفه ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقوا ترین شماست
پس می بینیم که خداوند نه تنها وجود قوم های متفاوت را بیان می کند بلکه آن را لازمه ی ضروری معرفت همدیگر می داند ، در نتیجه اختلافات فرهنگی تا زمانی که به اساس دین و واجبات و منهیات آن آسیب نزند مورد تایید دین است اما همین که به واجب الهی یا محرمات الهی وارد شده و آن ها را دچار تغییر کند دیگر نه تنها جای پذیرشی برای آن باقی نمی ماند بلکه بدعت شمرده شده و گناه بزرگی به حساب می آید .
در نتیجه حجاب در فرهنگ های مختلف تا جایی که بنیان اصلی حجاب یعنی پوشش سر و گریبان در آن وجود داشته باشد مورد پذیرش اسلام است و در غیر این صورت یعنی اگر گفته شود این فرهنگ پوشش سر را برنمی تابد این خلاف دین خواهد بود ، اما ممکن است در یک فرهنگ پوشش سر بسیار محکم تر از فرهنگ دیگری باشد و در عین حال هر دو حکم خداوند را که پوشش سر و گریبان است را رعایت کنند.
مسئله دیگر که ممکن است مورد مناقشه قرار بگیرد پوشش زن عرب در زمان نزول قرآن است در این باره باید گفت اولا بدون فهم پوشش زن عرب نیز آیه قرآن به صورت ظاهری برای کسی که می خواهد بدان عمل کند فهمیده می شود و نیازی به این نیست که ما بدانیم که پوشش زن عرب چگونه بوده است و قرآن هیچ گاه برای فهم خویش نیازمند علم تاریخ و شان نزول نیست و نبوده چرا که علم امری تفسیرپذیر و مبهم است که با حکم قاطع خداوند سازگاری ندارد ( رجوع کنید به مطالب چرا علوم معرفت بخش نیستند؟) و شان نزول نیز هیچ ارتباطی به حکم عام خداوند برای همه ندارد بلکه تنها زمینه نزول آیه را بیان می دارد و نه شمول حکم آن را.
با این حال در خود همین علوم نیز وقتی منبعی برای بررسی نمی یابند ویا حتی شاید زمان یافتن منبع به قبایل بدوی رجوع می کنند تا بدانند مردم هزاران سال پیش چگونه زندگی می کردند به عقیده ما علم نمی تواند به هیچ عنوان ما را به کم ترین شناختی برساند با این حال اگر آن ها طریق علمی می خواهند می توانند قبایل عرب بدوی شبه جزیره را بررسی کنند وببینند که حجابی که از علم بر می آید به کجا می رسد و پوشش زن عرب بدوی بسیار بیش از آن چیزی است که ما در این جا بیان کردیم ، البته در برخی قبایل بدوی پوشش کم تر وبرخی ممکن است بیشتر باشد اما نه تنها همه منطبق بر حکم قرآنند بلکه چیزی بیش از آن نیز در پوشش آن ها چه بسا دیده شود . و همچنین در قیاس با پوشش مرد عرب( که یک حقیقت است) واضح است که در شبه جزیره عربستان پوشش سر امری طبیعی بوده و هست و بدون آن تصور یک عرب ممکن نیست در نتیجه پرداختن به روش های علمی سختگیری بیشتری در مورد حجاب را شاید به ارمغان بیاورد و با این حال علم برای ما اعتباری ندارد که بخواهیم بدان ها بپردازیم. و ظاهر آیه قرآن برای کسی که بخواهد بدان عمل کند کافی است.
البته دلایل بیشتری در احادیث صحیح و سنت ثابت وجود دارد که شاید روزی بدان ها پرداختیم
والسلام علیکم و رحمة الله و بركاته