جدایی از یک دوست/ ترجمه شعر ازرا پاوند
در شمال دیوار، کوهستان های آبی پیچان گرد آن ها، رودخانه سفید این جا باید داستان جدایی سر دهیم و در میان هزاران مایل علف های مرده ره بسپاریم، خاطرچون ابر پهناور_شناور، غروب چون جدایی آشنایی قدیمی، آن کیست که سر فرو می آورد در دوردست بر دستان گره شده …
